مقدمه
سالخوردگی جمعیت از اواسط قرن بیستم به بعد، ابتدا در کشورهای توسعهیافته و سپس طی سالهای اخیر، در کشورهای دیگر در حال رویدادن است. این پدیده تحت تأثیر دو عامل کاهش مستمر باروری و افزایش امید زندگی رخ داده است. این دو شاخص در بیشتر کشورهای جهان به سمت همگرایی پیش میرود. در نیم قرن اخیر نرخ باروری کل در سطح جهانی تقریبا نصف شده است، یعنی از 5 کودک به ازای هر زن، به 7/2 کودک رسیده است. پیشبینی میشود این میزان در نیم قرن آینده به 1/2 کودک به ازای هر زن برسد. کاهش باروری در مناطق کمتر توسعهیافته دیرتر شروع شد و سریعتر پیش رفت. انتظار میرود گذار به سمت باروری کمتر در کشورهای درحالتوسعه ادامه یافته و در کشورهای توسعهیافته نیز تنها افزایش یابد. در کل انتظار می رود نرخ باروری در سطح جهانی همچنان روندی نزولی داشته باشد
[1].
امید زندگی در دهه 1950 در بیشتر مناطق توسعهیافته 65 سال بوده است، درحالیکه در همان سال در مناطق کمتر توسعهیافته، 42 سال بوده است. طی سالهای 2010 تا 2015 امید زندگی در مناطق توسعهیافتهتر به 78 سال و در مناطق کمتر توسعهیافته به 68 سال رسیده است. همچنین پیشبینی می شود تا سال 2050 امید زندگی در مناطق توسعهیافتهتر 83 سال و در مناطق کمتر توسعهیافته به 75 سال برسد. بنابراین، در تمام مناطق مهم جهان میزان سالخوردگی جمعیت بیشتر خواهد شد
[1].
اگر بخواهیم از سالخوردگی جمعیت تعریف جامعی داشته باشیم، میتوانیم بگوییم که سالخوردگی فرایندی است که از طریق آن نسبت افراد مسن در جمعیت افزایش و نسبت افراد جوان کاهش مییابد
[2]. سالخوردگی جمعیت و مردم پویاییهای متفاوتی دارد. مردم در هر سال یک سال پیرتر میشوند، در صورتی که جمعیت در هر سال یک سال بزرگتر نمیشود. جمعیت میتواند طی یک دوره زمانی بیشتر یا کمتر از یک سال رشد کند و حتی جوانتر شود
[3]. درصد سالمندان در جمعیت، با تقسیم جمعیت بالای 65 سال به کل جمعیت به دست میآید. طبق نظر شرایاک و سیگل، اگر کمتر از 5 درصد باشد جمعیت جوان و اگر بین 5 تا 10 درصد باشد جمعیت میانسال و اگر بیشتر از 10 درصد باشد جمعیت سالخورده است
[4].
هر چند تغییرات مرگومیر و باروری عوامل مؤثر بر سالخوردگی هستند، اما در این میان نقش باروری پررنگتر است و میتوان گفت که عامل اصلی تغییرات ساختار سنی و سالخوردگی، کاهش باروری است [
6 ،
5]. درواقع، زمانی که در همه سنین مرگومیر کاهش مییابد، تأثیر کمی را بر ترکیب سنی دارد. کاهش مرگ در سالهای پایانی زندگی میتواند تأثیر قابل توجهی بر سالخوردگی داشته باشد
[5]. سازوکار این فرایند به این صورت است که با توسعه اقتصادیاجتماعی و بهبود شرایط بهداشتی، مرگومیر کاهش و امید زندگی افزایش مییابد. بنابراین، تعداد بیشتری از افراد به سنین بالاتر میرسند. زمانی که این فرایند با کاهش باروری همراه باشد، تغییر ساختار سنی را در پی دارد. به این صورت که با پایینآمدن باروری، سهم افراد جوان در جمعیت کم میشود و با گذشت زمان، وزن جمعیت از گروههای سنی جوان به گروههای سنی بالاتر منتقل میشود و نسبت افراد سالخورده به کل جمعیت افزایش مییابد
[2]. درواقع میتوان گفت که سالخوردگی جمعیت محصول گذار جمعیتی است [
7-
5].
در حال حاضر تمرکز بحثهای جمعیتشناختی روی سالخوردگی جمعیت است. درواقع، تا قبل از پایان قرن بیستم، بیشتر مباحث روی رشد سریع جمعیت و مسائلی که میتوانست به بار بیاورد متمرکز بود، ولی با حل مسئله رشد جمعیت، مسئله دیگری به وجود آمد که سالخوردگی جمعیت است. طی گذار جمعیتی و با کاهش مرگ، مسئله رشد جمعیت به وجود آمد. با کاهش باروری، مسئله رشد حل و سالخوردگی جمعیت آغاز شد. سالخوردگی جمعیت درنتیجه موفقیت در حل چالش رشد جمعیت به وجود آمد
[5]. مشخصه جمعیتشناختی جهان امروزی، حرکت به سمت سالخوردگی بیشتر است. در سطح جهانی شمار سالمندان بهسرعت رو به افزایش است، بهطوریکه شمار افراد 60 ساله و بیشتر در سه دهه اخیر دو برابر شده است. پیشبینی میشود از سال 2010 تا 2050 تعداد آنها از 795 میلیون نفر به 2 میلیارد نفر برسد
[2].
این روند باعث شده است نسبت حمایتی سالخوردگی از 12 نفر در سن کار به ازای پنج نفر سالخورده در سال 1950، به 9 نفر در سال 2010 و 4 نفر در سال 2050 کاهش یابد
[8]. درواقع، سرعت افزایش نسبت سالخوردگان در جمعیت بیشتر از سرعت رشد جمعیت در سن اشتغال است. بنابراین، نسبت تعداد سالخوردگان به تعداد افراد در سن اشتغال در حال افزایش است که از آن با عنوان «بحران سالخوردگی جمعیت» یاد میشود، یعنی نبود تعادل بین جمعیت در سن اشتغال و جمعیت سالخورده
[9]. سالخوردگی پیامدهایی اساسی به دنبال دارد که شامل طیف گستردهای از فرایندهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی میشود. در این زمینه یکی از مهمترین اولویتها در بسیاری از کشورهای جهان، توجه به افزایش و ترویج رفاه افراد سالخورده است.
با توجه به تغییر ساختار جمعیت در کشورهای مختلف جهان، لزوم بررسی دقیق پدیده سالخوردگی جمعیت به منظور توجه بیشتر برنامهریزان به روند و پیامدهای مثبت و منفی ناشی از سالخوردگی ضروری به نظر میرسد. در مطالعه حاضر با استفاده از دادههای جمعیتی بخش جمعیت سازمان ملل متحد، ضمن مقایسه روند تغییرات ساختار سنی جمعیت در کشورهای اروپایی و آسیایی طی سالهای 1950 تا 2015، با تأکید بر دوران سالخوردگی، به تبیین رابطه بین افزایش امید زندگی و کاهش مستمر باروری و افزایش نسبت و درصد سالخوردگی در جمعیت پرداخته شد. این پژوهش از این نظر اهمیت دارد که با مقایسه روند سالخوردگی در دو قاره اروپا و آسیا، ضمن شناخت روند تغییرات ساختار سنی کشورهای دو قاره، زمان ورود و مدتزمان سپریشده در مراحل مختلف انتقال جمعیت از جوانی به سالخوردگی در کشورهای مختلف ارزیابی میشود. همچنین با توجه به اینکه گذار جمعیتی در کشورهای اروپایی زودتر از کشورهای آسیایی آغاز شده است و با توجه به تجربه حاصلشده از روند انتقال و سالخوردگی جمعیت در کشورهای اروپایی، دستیابی به چشماندازی گویا در زمینه روند سالخوردگی جمعیت و تقاضای مصرف (بهویژه در حوزه مراقبتهای بهداشتی و اجتماعی و خدمات رفاهی) در کشورهای آسیایی اهمیت دارد.
روش مطالعه
این مطالعه از نوع تحلیل ثانویه است و دادههای استفادهشده، از مجموعه دادههای مربوط به بخش جمعیت سازمان ملل متحد گرفته شده است که در سال 2015 این سازمان بهروزرسانی کرد [
10]. برای تجزیهوتحلیل دادهها از بسته آماری Stata استفاده شد. در این مطالعه دادههای خام مربوط به سه شاخص امید زندگی و میزان باروری کل و درصد افراد 65 سال به بالا در جمعیت 40 کشور قاره اروپا و 50 کشور آسیایی به تفکیک منطقه جغرافیایی (شمالی و جنوبی و مرکزی) طی سالهای 1950 تا 2015 جمعآوری، کدبندی و استفاده شد. روش آماری استفادهشده، تحلیل پیشینه بقا بود و برای تجزیهوتحلیل دادهها از روشهای ناپارامتری برآورد تابع بقا کپلان میر، نلسن الن و مدل نیمهپارامتری مخاطره متناسب کاکس استفاده شد.
متغیر وابسته این تحقیق، میزان سالخوردگی جمعیت بود که در این مطالعه و با استناد به طبقهبندی شرایاک و سیگل، کشورهایی که درصد جمعیت بالای 65 سال آنها به بالای 10 درصد برسد، در زمره کشورهای سالخورده قلمداد میشوند [
4]. متغیرهای مستقل این تحقیق شامل شاخص امید زندگی و میزان باروری کل و منطقه جغرافیایی (نوع قاره) است.
یافتهها
بررسی روند تغییرات ساختار سنی کشورهای دو قاره اروپا و آسیا نشان میدهد که متوسط درصد سالخوردگی در دهه 1950 در اروپا 8/4 درصد بوده است، درحالیکه در آسیا این مقدار 4/3 درصد بوده است. همانطور که جدول شماره 1 و 2 نشان میدهد در دهه 1950، در 12 کشور اروپایی و یک کشور آسیایی سالخوردگی اتفاق افتاده است. امید زندگی و نرخ باروری کلی نیز در آسیا و اروپا به طور معناداری متفاوت است. در دهه 1950 متوسط نرخ باروری کلی در اروپا، 98/2 و در آسیا 01/6 فرزند بوده است. در همین زمان، متوسط امید زندگی در اروپا 19/65 سال و در آسیا 22/49 سال بوده است. در دهههای 1960 و 1970 متوسط درصد سالخوردگی در اروپا افزایش و در آسیا اندکی کاهش یافته است، به این معنی که در فاصله سالهای 1970 تا 1980 به طور متوسط حدود 11 درصد از افراد در اروپا، بالای 65 سال عمر داشتهاند و در آسیا این مقدار 4/1 درصد بوده است. در همین دهه 12 کشور در اروپا وارد دوران سالخوردگی جمعیت شدهاند.
در دهه 1990 نسبت به دهه 1980 درصد افراد بالای 65 سال در اروپا و آسیا رشد کرده است. در این دهه امید زندگی در اروپا حدود 72 سال و در آسیا حدود 67 سال بوده است. در همین زمان نرخ باروری کلی به طور متوسط در اروپا 2 و در آسیا 59/3 فرزند تخمین زده شده است. پس از سال 2010 درصد سالخوردگی در دو قاره افزایش چشمگیری داشته است. متوسط افراد بالای 65 سال در اروپا 16/5 و در آسیا 6/3 درصد بوده است، یعنی این میزان در اروپا بیش از دوونیم برابر آسیا بوده است. تفاوت در نرخ باروری کلی تا اندازهای میتواند این تفاوت را توجیه کند. متوسط نرخ باروری کلی طی سالهای 2010 تا 2015 در آسیا 6/2 و در اروپا 52/1 فرزند است. کاهش نرخ زادوولد در طول سالهای بررسیشده در هر دهه قابل توجه است. در تمامی این دههها، امید زندگی همواره در حال افزایش است.
متوسط امید زندگی در دهه 1950 در اروپا نسبت به آسیا تفاوت معنیداری دارد (65 سال در مقابل 49 سال)، اما در سالهای 2010 تا 2015 میزان امید زندگی این دو قاره به یکدیگر نزدیک شده است. این شاخص در اروپا به 6/74 سال و در آسیا به حدود 8/71 سال رسیده است. بنابراین میتوان گفت که گذار جمعیتی در همه کشورهای اروپایی و آسیایی طی قرن بیستم و حتی قبل از آن آغاز شده است و همه کشورهای اروپایی وارد دوران سالخوردگی جمعیت شدهاند و در مراحل پایانی گذار جمعیتشناختی هستند. در آسیا نیز تعداد معدودی از کشورها وارد دوران سالخوردگی جمعیت شدهاند. انتظار میرود بقیه کشورها نیز تا سال 2050 به این مرحله از گذار جمعیتی وارد شوند و یا حداقل در آستانه سالخوردگی جمعیت قرار گیرند.
متوسط درصد افراد بالای 65 سال در نُه منطقه جغرافیایی محاسبه و نتایج در تصویر شماره 1 آمده است. از مجموع 40 کشور اروپایی، 37 کشور تا قبل از سال 2010 وارد دوران سالخوردگی جمعیت شدهاند (درصد جمعیت بالای 65 سال بیش از ده درصد بوده است)، درنتیجه از محاسبات حذف شدند. تنها 3 کشور اروپایی تا سال 2010 وارد این مرحله از گذار جمعیتی نشدهاند که یکی از این کشورها در منطقه غرب اروپا و دو کشور دیگر در منطقه جنوب اروپا قرار دارند. البته در هر سه کشور درصد سالخوردگی حدود 10 درصد است. بنابراین میتوان گفت جمعیت این کشورها نیز در آستانه سالخوردگی قرار دارد.
در آسیا اوضاع متفاوت است. بسیاری از کشورهای آسیایی هنوز وارد دوران سالخوردگی نشدهاند. بهطوریکه از مجموع 50 کشور بررسیشده، تا سال 2015 تنها در 9 کشور درصد افراد بالای 65 سال بیش از 10 درصد بوده است. مقایسه مناطق مختلف قاره آسیا نشان میدهد که درصد سالخوردگی در منطقه شرق آسیا در حال نزدیکشدن به 10 درصد است. در مرکز و جنوب و جنوبشرقی آسیا این نسبت حدود 5 درصد است. در غرب آسیا نسبت افراد بالای 65 سال در سال 2010 تا 2015 زیر 5 درصد بوده است.
همانطور که در تصویر شماره 2 و 3 مشاهده میشود، روند سالخوردگی جمعیت در کشورهای اروپایی و آسیایی متفاوت است؛ بهگونهایکه درصد سالخوردگی جمعیت در ابتدای دوره مطالعه شده، یعنی دهه 1950، در کشورهای اروپایی 8/4 درصد بوده است که تقریباً دو برابر میانگین درصد سالخوردگی در کشورهایی آسیایی(4/3 درصد) است. این تفاوت در پایان دوره مطالعهشده، یعنی سالهای 2010 تا 2015، عمیقتر شده و در اروپا به بیش از دوونیم برابر (16/5 درصد در برابر 6/3 درصد) رسیده است. بنابراین میتوان گفت روند سالخوردگی در مناطق مختلف قاره اروپا با فاصله زیادی زودتر از کشورهایی آسیایی شزوع شده است، بهگونهای که تا پایان دهه 1970 حدود 75 درصد از کشورهای اروپایی (29 کشور از 40 کشور) وارد دوران سالخوردگی شدهاند. درحالیکه در قاره آسیا، تنها کشور ژاپن وارد این مرحله از گذار جمعیتی شده است.
همانطور که در تصویر شماره 4 پیداست، روند افزایش امید زندگی در کشورهای دو قاره، طی سالهای 1950 تا 2015 همواره رو به افزایش بوده است. با آنکه تفاوت سطح امید زندگی بین کشورهای دو قاره در ابتدای دوره حدود 11 سال (65 سال در اروپا در مقابل 49 سال در آسیا) بوده است، این اختلاف در میزان سالهای امید زندگی در طول دوره مطالعهشده همواره رو به کاهش بوده است؛ بهگونهایکه در سال 2015 این اختلاف به سه سال رسیده است (75 سال برای اروپا در مقابل 72 سال برای آسیا). در آینده نه چندان دور، این فاصله باز هم کاهش خواهد یافت و کشورها در این زمینه به سمت همگرایی بیشتر پیش خواهند رفت.
بررسی میزان امید زندگی در بازه زمانی 2010 تا 2015 در مناطق نهگانه آسیایی و اروپایی (جدول شماره 3) حاکی از آن است که بیشترین میزان امید زندگی مربوط به کشورهای اروپایی غربی و جنوبی و شمالی با 81/2 و 81/1 سال و کمترین آن مربوط به کشورهای آسیای جنوبی و مرکزی با 67/7 و 64/4 سال امید زندگی است (بین مناطق مختلف دو قاره اروپا و آسیا 13/4 سال تفاوت وجود دارد). این موضوع نشاندهنده این واقعیت است که گرچه تفاوت میانگین امید زندگی بین کشورهای دو قاره در حال حاضر از 13 سال در دهه 1950، به 3 سال در سال 2015 رسیده است (تصویر شماره 4)، اما اگر به صورت منطقهای به این موضوع نگاه کنیم درمییابیم که در بعضی مناطق فاصله امید زندگی مانند سالهای دهه 50 همواره در حد 13 سال باقی مانده است. درنتیجه میتوان گفت افزایش امید زندگی در دو قاره به صورت نامتوازن بوده است.
همانطور که تصویر شماره 5 نشان میدهد، نرخ باروری کلی در دو قاره از ابتدای دوره مطالعهشده نسبت به پایان آن به نصف کاهش یافته است، به این معنی که این نرخ در دهه 1950 برای کشورهای اروپایی 3 بچه و برای کشورهای آسیایی 6 بچه بوده است که این ارقام در سال 2015 به 1/5 برای اروپا و 2/6 برای آسیا کاهش یافته است. نکته دیگر این است که گرچه این نرخ در دو قاره به سمت همگرایی نزدیک شده است، اما همچنان فاصله دو برابری آن در کشورهای آسیایی نسبت به کشورهای اروپایی حفظ شده است. کاهش این نرخ به زیر سطح جایگزینی در کشورهای اروپایی موجب سالخوردگی جمعیت شده است، موضوعی که در آینده نزدیک به کشورهای آسیایی سرایت خواهد کرد.
تصویر شماره 6 و 7 تأثیر نرخ باروری کلی و امید زندگی را بر روند سالخوردگی جمعیت در مناطق مختلف دو قاره به تصویر میکشد. تصویر شماره 6 حکایت از آن دارد که در مناطقی که نرخ باروری کلی کمتر است، درصد سالخوردگی جمعیت بیشتر است و برعکس. تصویر شماره 7 حاکی از آن است که مناطقی که سطح امید زندگی بالاتر است، درصد سالخوردگی جمعیت نیز بالاتر است و برعکس. به بیان دیگر، با افزایش امید زندگی، سالخوردگی جمعیت نیز افزایش مییابد.
تصویری که کاپلن مایر ترسیم کرده است (تصویر شماره 8) احتمال بقای سالخوردگی در دو منطقه آسیایی و اروپایی (احتمال بقای سالخوردگی در نمونه بعد از زمان t0) را به وضوح نشان میدهد. ازآنجاکه در اروپا تعداد کشورهای بیشتری وارد فرایند سالخوردگی شدهاند، این نمودار برای منطقه اروپا (منطقه یک) از احتمال یک به سمت احتمال صفر حرکت کرده است. این در حالی است که برای کشورهای آسیایی هنوز احتمال بسیار زیادی برای بقا (نبود سالخوردگی جمعیت) وجود دارد. بنابراین، در احتمال بالای 75 درصد این نمودار به اتمام رسیده است، به این معنی که در سال 2015 احتمال بقا برای کشورهای آسیایی بالای 75 درصد است. درحالیکه در همین زمان، در بیشتر کشورهای اروپایی به علت وقوع سالخوردگی، احتمال بقای سالخوردگی به صفر نزدیک شده است.
ترسیم تابع مخاطره تجمعی نلسن آلن در سال 2015، (تصویر شماره 9) برای دو منطقه آسیایی و اروپایی حاکی از آن است که در مناطق اروپایی ( منطقه 1) تخمین مخاطره جمعی به علت شیوع سالخوردگی، به عدد 3 رسیده است. این در حالی است که به علت شیوع کمتر این حادثه در مناطق آسیایی (منطقه 2) تخمین مخاطره تجمعی 17/0 است. برآورد نلسن آلن توجیح معکوس برآورد کاپلن مایر است. در این تخمین برآوردی از مخاطره تجمعی یا احتمال وقوع حادثه تجمعی برای نمونه تخمین زده میشود. هر چه پیش میرویم احتمال وقوع حادثه افزایش مییابد و درنتیجه مقدار این تخمین از عدد صفر به سمت عدد یک تغییر میکند.
جدول شماره 4، ضرایب بهدستآمده از تخمین کاکس در خصوص اثر نرخ باروری کلی و امید زندگی بر سالخوردگی جمعیت را برای 90 کشور آسیایی و اروپایی نشان میدهد. متغیرهای مستقل در این مدل عبارتند از: نرخ زادوولد (tfr) و امید زندگی (e0) که برای 90 کشور اروپایی و آسیایی از سال 1950 تا 2015 جمعآوری شده است. در این مدل متغیر وابسته، احتمال وقوع سالخوردگی است که طبق تعریف، چنانچه در یک کشور درصد افراد بالای 65 سال بیشتر از 10 درصد باشد با کد یک و اگر کمتر 10 درصد باشد با کد صفر مشخص شده است.
بر اساس نتایج بهدستآمده (جدول شماره 4) رابطه احتمال وقوع حادثه سالخوردگی با نرخ زاد و ولد منفی و با امید زندگی مثبت است. ضریب 315/1- برای متغیر نرخ زادوولد نشاندهنده آن است که به ازای هر یک واحد کاهش در میزان نرخ زادوولد، احتمال سالخوردگی 315/1 افزایش مییابد و برعکس. همچنین بر اساس نتایج این مطالعه، به ازای هر واحد افزایش در میزان امید زندگی، احتمال سالخوردگی 109/0 واحد (حدود 11 صدم درصد) افزایش مییابد. این مقادیر نشان میدهد نرخ باروری کل تأثیر بیشتری بر روند سالخوردگی جمعیت نسبت به اثر امید زندگی دارد.
بحث
نتایج بهدستآمده از روند سالخوردگی در دو قاره اروپا و آسیا نشان میدهد (جدول شماره 4) که احتمال وقوع سالخوردگی با نرخ باروری کلی رابطه منفی و با امید زندگی رابطه مثبت دارد. ضریب 315/1- برای متغیر نرخ زادوولد نشاندهنده این است که به ازای هر یک واحد کاهش در نرخ زادوولد، احتمال سالخوردگی 315/1 افزایش مییابد و برعکس. همچنین بر اساس نتایج این مطالعه، به ازای هر واحد افزایش در میزان امید زندگی، احتمال سالخوردگی 109/0 واحد (حدود 11/0 درصد) افزایش مییابد. این مقادیر نشان میدهد که نرخ باروری کل نسبت به اثر امید زندگی تأثیر بیشتری بر روند سالخوردگی جمعیت دارد.
برآورد تابع بقا و تابع مخاطره جمعی برای دو منطقه آسیا و اروپا نشان داد که احتمال وقوع حادثه در این دو منطقه به طور معناداری متفاوت است. بر اساس بررسیهای انجامشده، روند تغییرات جمعیتی بر اساس تابع بقا و تابع مخاطره جمعی به سمت سالخوردگی است. با تفکیک این دو تابع برای مناطق آسیایی و اروپایی مشخص شد که این احتمال برای کشورهای آسیایی بیشتر است. بر این اساس، تابع بقا برای کشورهای اروپایی به صفر نزدیک شده است، به این معنی که بیشتر کشورهای اروپایی وارد فرایند سالخوردگی شدهاند، درحالیکه احتمال بقای سالخوردگی برای کشورهای آسیایی بالای 75/0 است.
به علت افزایش استانداردهای سطح زندگی، شاخص امید زندگی در دو قاره آسیا و اروپا افزایش یافته است. میزان شاخص امید زندگی در کشورهای آسیایی به کشورهای اروپایی نزدیک شده است. با وجود تفاوت معنیدار در متوسط امید زندگی اروپا در دهه 50 نسبت به آسیا (65 سال در مقابل 49 سال)، از سال 2010 به بعد کشورهای این دو قاره از لحاظ این شاخص به یکدیگر نزدیک شدهاند. بهگونهایکه امید زندگی در اروپا به 6/74 سال و در آسیا به حدود 8/72 سال رسیده است.
نرخ باروری کلی در آسیا و اروپا در حال کاهش است، اما این نرخ هنوز در آسیا بیش از اروپا است. در دهه 50 متوسط این نرخ در اروپا 98/2 بوده است که در سالهای اخیر در هر دهه کاهش یافته است و بالاخره از سال 2010 به بعد به میزان 52/1 رسیده است. در آسیا نرخ باروری کلی در دهه 50 تقریباً دو برابر اروپا بوده است (01/6). با وجود کاهش آن طی نیم قرن گذشته، از سالها 2010 به بعد، به 6/2 فرزند رسیده است. بنابراین میتوان گفت روند کاهش باروری در دو قاره به سمت همگرایی بیشتر پیش میرود. با توجه به کاهش سریع نرخ باروری کلی و افزایش امید زندگی طی دهههای گذشته میتوان گفت که در دهههای آینده سالخوردگی جمعیت بقیه کشورهای آسیایی را نیز فرا خواهد گرفت.
نتایج پژوهش حاضر با گزارش سازمان بهداشت جهانی
[11] که در سال 2011 منتشر شده مشابه است. بر اساس این گزارش، در سال 2010 تخمین زده شد که 524 میلیون نفر از جمعیت جهان افراد سالخورده 65 سال و بالاتر هستند (معادل 8 درصد از جمعیت جهان). انتظار میرود این رقم در سال 2050، تقریباً سه برابر شود و به حدود یکونیم میلیارد نفر برسد (معادل 16 درصد از جمعیت جهان در آن زمان). اگرچه در حال حاضر توسعهیافتهترین کشورها، سالخورده ترین نمودار جمعیت را دارند، اما سریعترین سالخوردگی جمعیت در کشورهای کمتر توسعهیافته اتفاق میافتد. پیشبینی شده است بین سالهای 2010 تا 2050 تعداد افراد سالخورده در کشورهای کمتر توسعهیافته 250 درصد افزایش یابد (در مقایسه با 71 درصد افزایش در کشورهای توسعهیافته). این پدیده با کاهش نرخ باروری و افزایش امید زندگی شکل گرفته است. با کاهش تعداد بچهها و افزایش طول عمر افراد، سهم جمعیت افراد سالخورده از کل جمعیت در حال افزایش است
[11].
بر اساس همین گزارش، در بسیاری از کشورهای کمتر توسعهیافته باروری با سرعت شگفتانگیزی از میانگین شش بچه در سال 1950، به میانگین دو یا سه بچه در سال 2005 کاهش یافته است. در سال2006، در 44 کشور کمتر توسعهیافته باروری در سطح جایگزینی بوده است. بیشتر کشورهای توسعهیافته دهههایی برای تعدیل تغییرات ساختار سنی خود داشتهاند. در فرانسه بیش از 100 سال طول کشید که سهم جمعیت سالخورده 65 سال و بالاتر از 7 درصد به 14 درصد افزایش یابد. در مقابل، بسیاری از کشورهای کمتر توسعهیافته در حال تجربه افزایش سریع تعداد و درصد افراد سالخورده تنها در یک نسل هستند. برای مثال، سالخوردگی جمعیت که در فرانسه بیش از یک قرن طول کشید، در برزیل فقط در دو دهه رخ خواهد داد
[11]. بر اساس گزارش سازمان ملل، در سال 2007 جمعیت افراد بالای 60 سال در قاره آفریقا 1/5 درصد بوده است که انتظار میرود در سال 2050 این رقم با بیش از دو برابر افزایش به 10/4 درصد برسد. طی چهار دهه آینده رشد جمعیت سالمند این قاره سریعتر از قارههای دیگر خواهد بود
[12].
مقایسه روند سالخوردگی جمعیت در قارههای مختلف حاکی از آن است که طی نیمه اول قرن بیستویکم، نقاط مختلف جهان شاهد پدیده سالخوردگی خواهد بود. تنها تفاوتی که وجود دارد سرعت روند سالخوردگی است که این روند در کشورهای درحالتوسعه شیب تندتری دارد. گزارش بخش جمعیت سازمان ملل متحد
[1] در سال 2013 و نیز گزارش اداره تحقیق و نوآوری کمیسیون اروپا
[13] در سال 2014 مؤید این ادعاست.
نتیجهگیری نهایی
بر اساس نتایج این پژوهش، طی سالهای 1950 تا 2015 درصد سالخوردگی جمعیت در همه مناطق قاره اروپا با فاصله فاحشی بیشتر از کشورهای آسیایی بوده است، اما پیشبینی میشود با توجه به سرعت کاهش نرخ باروری و افزایش امید زندگی طی دهههای اخیر در میان مناطق کمتر توسعهیافته قاره آسیا و دیگر نقاط جهان، روند سالخوردگی جمعیت بر خلاف دهههای گذشته، در این مناطق سرعت بیشتری به خود بگیرد و درنهایت تا سال 2050 تعداد و درصد جمعیت سالخوردگان در کشورهای درحالتوسعه از کشورهای توسعهیافته بیشتر شود. بنابراین میتوان گفت کشورهای درحالتوسعه به سازگاری سریع با این واقعیت جدید نیاز دارند. همچنین بسیاری از کشورهای توسعهنیافته نیازمند اتخاذ سیاستهای جدیدی هستند که تأمینکننده امنیت مالی و سلامت و مراقبت اجتماعی افراد سالخورده باشد.
به عبارت دیگر، بدون رشد اقتصادی بالا که مشابه آن را جوامع سالخورده در غرب تجربه کردهاند، تعدادی از کشورها ممکن است قبل از آنکه از مزایای پنجره جمعیتی بهخوبی استفاده کنند و ثروتمند شوند، سالخوردهتر میشوند که این امر مشکلآفرین است. از اینرو ممکن است در تعدادی از کشورها، حجم افرادی که وارد سن سالمندی میشوند زیربناهای اقتصاد ملی و نظام سلامت را به چالش بکشند. برای مثال، تعداد افراد سالخورده در دو کشور چین و هند که پرجمعیتترین کشورهای جهان هستند طی دهههای آینده نمود بیشتری خواهد داشت. بر اساس پیشبینیهای سال 2010 بخش جمعیت سازمان ملل متحد، جمعیت سالخورده 65 سال به بالای چین از 110 میلیون کنونی به 330 میلیون نفر در سال 2050 افزایش خواهد یافت. همچنین جمعیت سالخورده کنونی هند از 60 میلیون به 227 میلیون نفر در سال 2050 خواهد رسید که افزایشی نزدیک به 280 درصدی نسبت به امروز را نشان میدهد. توجه به این مباحث، ضرورت برنامهریزی بلندمدت را در زمینه مدیریت گذار جمعیتی در کشورهای درحالتوسعه به منظور دستیابی به دوران سالخوردگی کمچالش دو چندان میکند.
نتایج این پژوهش میتواند چشمانداز روشنی را در زمینه آینده تغییرات ساختار سنی و به دنبال آن، تقاضای مصرف و بازار کار در کشورهای مطالعهشده ارائه کند. تحلیل تغییرات ساختار سنی در کشورهای مطالعهشده بر مبنای روند کنونی باروری و مرگومیر (امید زندگی) در این کشورهاست. از اینرو با توجه به تغییرپذیربودن این شاخصها و نوسانات احتمالی آن، ترسیم چشمانداز آینده بر اساس دادههای کنونی از محدودیتهای تحقیق حاضر است.
تشکر و قدردانی
این مقاله از پروژه تحقیقاتی آقای سعدالله دارابی در مقطع دکترای تخصصی دانشگاه تهران گرفته شده است.
[1]
United Nations. World population ageing 2013. New York: United Nations; 2013.
[2]
World Health Organization. Global health risks: Mortality and burden of disease attributable to selected major risks. Geneva: World Health Organization; 2009.
[3]
Sanderson WC, Scherbov S. A new perspective on population aging. Demographic Research. 2007; 16:27–58. doi: 10.4054/demres.2007.16.2
[4]
Saraei H. [Preliminary analysis techniques with emphasis on the distribution and composition of population age composition of the population (Persian)]. Tehran: Allameh Tabataba'i University; 2003.
[5]
Poston DL, Micklin M. Handbook of population. Berlin: Springer Science & Business Media; 2006.
[6]
Kinsella KG, Phillips DR. Global aging: The challenge of success. Washington, D.C.: Population Reference Bureau; 2005.
[7]
Mirfallah Nassiri SN. [Demographic determinants of population ageing and related indicators in Iran (Persian)]. Iranian Journal of Official Statistics Studies. 2008; 18(2):1-42.
[8]
Population Reference Bureau. 2010 World Population Data Sheet [Internet]. [cited 2010 July 28]. Available from: http://www.prb.org/pdf10/10wpds_eng.pdf
[9]
Messkoub M. Crisis of ageing in less developed countries: Too much consumption or too little production. Development and Change. 1999; 30(2):217–35. doi: 10.1111/1467-7660.00115
[10]
United Nations. Population division, World population prospects. New York: United Nations; 2015.
[11]
World Health Organization. Global Health and Ageing. Geneva: World Health Organization; 2011.
[12]
Maharaj P. Aging and health in Africa. New York: Springer; 2013. doi: 10.1007/978-1-4419-8357-2
[13]
Chłoń-Domińczak A, Kotowska IE, Kurkiewicz J, Abramowska-Kmon A, Stonawski M. Population ageing in Europe: Facts, implications and policies. Brussels: European Commission; 2014.