بررسی عضله مولتیفیدوس
در بررسی بینگروهی افراد جوان و سالمند پیش از مداخله، میانگین بردار طولی زنان جوان و سالمند به ترتیب 04/3±05/23 میلیمتر و 09/3±04/16 میلیمتر بود (59/5 تا 43/8، 71/0±01/7=95 درصد فاصله اطمینان). میانگین بردار عرضی زنان جوان (11/5±77/33 میلیمتر) و سالمندان (16/5±69/25 میلیمتر) تفاوت معناداری داشت (7/5 تا 44/10، 18/1±07/8=95 درصد فاصله اطمینان). میانگین سطح مقطع زنان جوان معادل 52/1±42/7 سانتیمترمربع و زنان سالمند معادل 908/0±49/3 سانتیمترمربع بود (35/3 تا 49/4 ،28/0±92/3=95 درصد فاصله اطمینان). این اختلاف معنادار در میانگین شکل عضله مولتیفیدوس در مقایسه گروه جوان با سالمند مشاهده نشد (027/0- تا 056/0 ،02/0±0147/0=95 درصد فاصله اطمینان).
در بررسی بینگروهی افراد جوان و سالمند پس از مداخله، اختلاف معنادار بین میانگین بردار طولی و بردار عرضی و شکل عضله مولیتیفدوس زنان جوان با زنان سالمند گروههای تمرینهای پایدارکننده کمر و تمرینهای پایدارکننده کمر با شیرسویا حذف شد (05/0
P) (جدول شماره 1). در بررسی درونگروهی نیز میانگین بردار طولی و بردار عرضی و سطح مقطع عضله مولتیفیدوس در دو گروه مداخله افزایش معناداری یافت (05/0>P). تغییرات شکل در بررسی درونگروهی معنادار گزارش نشد (134/0=P).
بررسی میزان توانایی
در بررسی بینگروهی میزان توانایی امتیاز بهدستآمده در هر دو گروه تمرینهای ثبات مرکزی با شیرسویا (0001/0=P) و تمرینهای ثبات مرکزی (003/0=P) نسبت به گروه کنترل به طور معناداری بهبود یافت. همچنین در بررسی درونگروهی میزان توانایی در دو گروه مداخله نیز به طور معناداری بهبود یافت (تصویر شماره 3).
بررسی میزان عملکرد کمر
در بررسی بینگروهی عملکرد کمر، گروه تمرین پایدارکننده کمر با شیرسویا در دو بخش به طور معناداری بهبود یافت (05/0>P) (جدول شماره 2). در بررسی درونگروهی نیز هر دو گروه مداخله در همان دو بخش بهبود معناداری را نشان دادند (05/0>P) (جدول شماره 2).
وضعیت تغذیه
در بررسی بینگروهی وضعیت تغذیه، میزان پروتئین و چربی دریافتی گروه تمرین پایدارکننده کمر با شیرسویا نسبت به دو گروه دیگر به طور معناداری افزایش یافت (05/0>P) (جدول شماره 3). در بررسی درونگروهی تنها میزان پروتئین دریافتی گروه تمرین پایدارکننده کمر با شیرسویا افزایش معناداری را نشان داد (05/0>P) (جدول شماره 3).
بحث
هدف مطالعه حاضر بررسی تمرینپذیری عضلات تثبیتکننده کمری زنان سالمند در مقایسه با زنان جوان به دنبال 10 هفته تمرین مقاومتی و مصرف پروتئین شیرسویا بود. با دوره تمرینی و مصرف پروتئین سویا در گروه زنان مسن، میانگین سطح مقطع عضله مولتیفیدوس در هر سه گروه نسبت به زنان جوان اختلاف معناداری را نشان داد. اگرچه این اختلاف پس از دوره تمرین در دو گروه مداخله کم شد، اما حذف نشد. بردارهای طولی و عرضی در گروه کنترل نسبت به جوانان تفاوت معناداری داشت. شکل عضله مولتیفیدوس در هیچیک از گروهها نسبت به زنان جوان تفاوت معناداری نداشت. همچنین میزان توانایی در هر دو گروه مداخله به طور معناداری بهبود یافت. میزان عملکرد کمر در گروه تمرین پایدارکننده کمر با شیرسویا نیز بهبود معناداری یافت. وضعیت تغذیه در گروه تمرین پایدارکننده کمر با شیرسویا تغییرات معناداری را نشان داد.
در این راستا چانگ و همکاران (2013) به بررسی و مقایسه تأثیر فعالیت ورزشی پایداری کمر با استفاده از توپ ورزشی بر سطح مقطع عضله مولتیفیدوس کمری پرداختند. در این مطالعه 24 آزمودنی انتخاب و به دو گروه تمرین (12 نفر شامل 6 مرد و 6 زن، 01/10±20/35 سال) و کنترل (12 نفر شامل 5 مرد و 7 زن، 13/7±32/41 سال) تقسیم شدند. گروه تمرین به طور تصادفی به دو گروه تمرینهای زمینی (مت ورزشی) و تمرین با توپ تقسیم شدند. برنامه ورزشی به مدت هشت هفته (3 روز در هفته) اجرا شد [18]. میزان توانمندی کمر با پرسشنامه میزان توانایی، سطح مقطع عضله مولتیفیدوس کمری با سیتیاسکن در دو مرحله قبل و بعد از تمرین ارزیابی شد. بر اساس مشاهدات، تمرینهای ثبات مرکزی باعث افزایش سطح مقطع عضله مولتیفیدوس کمری و توانایی گروه تمرین شد [18].
کریستینا سرا (2009) به بررسی و مقایسه تأثیر مصرف روزانه و درازمدت (چهار هفته) سویا و شیر بر پاسخهای پروتئولیتیک وابسته به فعالیت ورزشی در عضله اسکلتی و پلاسمای زنان یائسه پرداخت. در این مطالعه 31 زن سالمند در دو گروه، روزانه به مدت چهار هفته، بعد از 45 دقیقه دویدن در سرپایینی سه وعده سویا یا شیر مصرف کردند. بر اساس نتایج این مطالعه، مصرف سویا نسبت به شیر تأثیری بر مسیرهای پروتئولتیک نداشته است، اما تمرین ورزشی اکسنتریک (دویدن در سرپایینی) چنین تأثیری را دربر داشته است [11].
دنیلز و همکاران (2001) تأثیر سه نوع برنامه تمرین را بر سطح مقطع عضله مولتیفیدوس کمری بررسی کردند. پیش و پس از مطالعه سطح مقطع عضله مولتیفیدوس کمری تمام آزمودنیها در مهره L4 با سیتیاسکن بررسی شد. سپس آزمودنیها به طور تصادفی به سه گروه تمرینهای ثبات مرکزی (19 نفر در گروه اول)، تمرینهای ثبات مرکزی و تمرینهای پویا (20 نفر در گروه دوم)، تمرینهای مقاومتی پویا و استاتیک (20 نفر در گروه سوم) تقسیم شدند. برنامه تمرین به مدت 10 هفته و هر هفته سه جلسه اجرا شد. در بررسی نتایج بهدستآمده، سطح مقطع این عضله فقط در گروه سوم به طور معناداری افزایش یافت [16].
در بررسی علت تغییرات عضله مولتیفیدوس و بهبود میزان توانمندی و عملکرد کمر، انجام تمرینهای قدرتی متمرکز بر عضلات مرکزی بدن باعث افزایش سطح مقطع و بردار طولی و بردار عرضی عضله چندسر کمری میشود که با مطالعات پیشین [18 ،16] همخوانی دارد. عضله چندسر کمری در موقعیت آناتومیکی محدودی قرار گرفته است؛ بهطوریکه از اطراف با زواید عرضی و شوکی محصور میشود. این عضله تنها از دو جهت عرضی و سطحی قابلیت افزایش حجم و هایپرتروفی دارد [13]. در مطالعه حاضر نتایج با مطالعات پیشین [13] همخوان نبود؛ بهطوریکه بردار طولی در هر دو گروه تمرینهای پایدارکننده کمر با شیرسویا و تمرینهای پایدارکننده کمر افزایش معناداری را نشان داد.
بردار عرضی فقط در گروه تمرینهای پایدارکننده کمر با شیرسویا افزایش یافت. از اینرو آتروفیبودن عضله سالمند پیش از شروع مطالعه و کاهش آتروفی عضله چندسر کمری در پاسخ به مداخله بهخوبی ثابت میشود. از طرفی، بهبود معنادار در میزان توانمندی و عملکرد کمر نیز با هایپرتروفی عضله مولتیفیدوس زنان سالمند همخوان است. با وجود این تغییرات، در شکل عضله چندسر کمری جوانان و افراد سالمند در هیچ مرحلهای (قبل و پس از 10 هفته مداخله) تفاوتی مشاهده نشد. با نگاه دقیقتر میتوان عدم تغییر در شکل عضله را دریافت. شکل عضله چندسر کمری حاصل تقسیم بردار طولی در بردار عرضی است [13]. نسبت تفاوت این دو بردار در زنان جوان پیش از مطالعه 72/10 میلیمتر (05/23 در بردار طولی و 77/33 در بردار عرضی) و در زنان سالمند 65/9 میلیمتر (69/25 در بردار طولی و 04/16 در بردار عرضی) است.
همچنین با وجود افزایش این دو بردار در گروه های تمرینهای پایدارکننده کمر با شیرسویا و تمرینهای پایدارکننده کمر، نسبت تفاوت این دو بردار به ترتیب 45/9 و 73/9 میلیمتر است. بنابراین، تقسیم آنها بر یکدیگر با وجود افزایش در هر دو زیرمجموعه (بردار طولی و عرضی) اعداد مشابهی را نشان میدهد. در بررسی دقیقتر تغییرات سطح مقطع عضله چندسر کمری، پیش از 10 هفته مداخله ورزشی و تغذیهای تفاوت بارزی بین زنان جوان و سالمند وجود داشت (42/7 سانتیمترمربع در زنان جوان و 49/3 سانتیمترمربع در زنان مسن). این تفاوت پس از 10 هفته مداخله در گروههای مشمول مداخله کاهش یافت، اما حذف نشد (41/5 سانتیمترمربع در گروه تمرینهای پایدارکننده کمر و 28/5 سانتیمترمربع در گروه تمرینهای پایدارکننده کمر با شیرسویا).
نکته جالب توجه مشابهشدن سطح مقطع زنان سالمند مطالعه حاضر (4/3±69 سال) با زنان میانسال بررسیشده در مطالعه استوکس (8/12±2/34 سال) است [13]. همچنین تغییرات پروتئین و چربی دریافتی تنها در گروه مصرفکننده شیرسویا نسبت به کنترل مشاهده شد که به علت داشتن 57/3 گرم پروتئین و 5/1 گرم چربی به ازای هر 100 میلیلیتر کاملاً قابل انتظار بود. انجام 10 هفته فعالیت ورزشی و مصرف مکمل پروتئینی شیرسویا باعث حذف تفاوت دو گروه سنی زنان سالمند با زنان جوان نشد، اما باعث افزایش سطح مقطع عضله چندسر کمری در زنان میانسال شد [13]. عضله افراد سالمند نسبت به افراد جوان به علت مقاومت آنابولیک و اختلال در مسیرهای سیگنالینگ آنابولیکی به مداخلات ورزشی و تغذیهای آهستهتر پاسخ میدهد [18 ،16 ،11].
در بررسی انواع تمرینهای قدرتی، انجام تمرینهای ثبات مرکزی در سطوح بیثبات (با استفاده از توپ) باعث فعالسازی عضلات همانقباض و افزایش سهم حرکتی عضلات و سطح مقطع عضله مولتفیدوس کمری میشود [27 ،18]. همچنین نگهداشتن انقباض و اجرای آهسته حرکات ورزشی و تمرینهای پایدارکننده کمر عامل مهمی برای افزایش هایپرتروفی عضله مولتیفیدوس کمری است [16].
نتیجهگیری نهایی
انجام ده هفته مداخله تمرینهای پایدارکننده کمر و مصرف شیرسویا باعث افزایش مشخصات اولتراسونیک عضله مولتیفیدوس کمری زنان سالمند میشود و اختلاف سنی ایجادشده در سطح مقطع عضلانی را کاهش میدهد. این افزایش با بهبود توانمندی و عملکرد کمر موجب بهبود استقلال فردی و مشارکت اجتماعی زنان سالمند خواهد شد. بنابراین، استفاده از این نوع مداخلات برای بهبود وضعیت عملکرد زنان سالمند جامعه توصیه میشود.
در بررسی محدودیتهای تحقیق، میتوان به نبود گروه شیرسویا و اجرانکردن تمرینهای ورزشی توسط زنان جوان شرکتکننده در بخش اول مطالعه اشاره کرد. بهطورکلی، انجام مطالعات کاربردیمداخلهای در زمینه بهبود کیفیت و عملکرد زندگی سالمندان جامعه ایرانی، ازجمله پیشنهادات تحقیقاتی حائز اهمیت به شمار میآید.
تشکر و قدردانی
این مقاله از پایاننامه مقطع دکترای خانم مهسا رستگار مقدم منصوری در دانشگاه حکیم سبزواری گروه فیزیولوژی ورزش گرفته شده است. بدینوسیله از تمامی همکاران و زنان سالمند و جوانی که ما را در اجرای این تحقیق یاری کردند قدردانی میکنیم.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |