مقدمه
افزایش امید به زندگی و کاهش میزان باروری باعث افزایش تعداد افراد سالمند در سراسر جهان شده است. این موضوع سبب شده است سالمندشدن جمعیت به یکی از مهمترین چالشهای بهداشت عمومی در سالهای کنونی تبدیل شود
[1]. امروزه همراه با افزایش سن، برخی تغییرات رفتاری قابل مشاهده نیز مانند کاهش حفظ تعادل و کنترل قامت
[3 ،2] و تغییرات در الگوهای راه رفتن
[4] به وجود میآید. این تغییرات، در نتیجه تغییرات فیزیولوژیکی، عوامل روانشناختی، شرایط محیطی، نیازهای تکلیف، بیماری، سبک زندگی یا ترکیبی از این موارد بروز میکند
[5].
یکی از عواقب برجسته مشکلات تعادلی، افتادن و ترس از افتادن است که مشارکت در فعالیتهای روزمره زندگی و توانایی برای جابهجایی در خانه و اجتماع را تحت تأثیر قرار میدهد و در نهایت به افسردگی و کاهش کیفیت زندگی فرد منجر خواهد شد
[6]. علاوه بر این، تحقیقات مروری بیانگر این مطلب هستند که از دست دادن تعادل و زمینخوردن، ششمین علت مرگومیر در جمعیت سالمندان است. افراد مسنی که زمین میخورند، 10 برابر افراد عادی در بیمارستان بستری میشوند
[7]. بنابراین زمینخوردن یا افتادن مشکل تهدیدکننده سلامتی در سالمندان است که باعث تغییر کیفیت زندگی آنها و افزایش هزینههای نگهداریشده میشود و عوارض جسمانی، روانی، اجتماعی و اقتصادی دارد
[9 ،8].
افتادن، از دغدغههای مهم سالمندان است و بهعنوان رویدادی که به زمین خوردن ناخواستهی فرد منجر میشود، در نظر گرفته شده است. افتادن نباید در نتیجه عواملی مثل تحمل ضربه خشن، از دست دادن هوشیاری، صرع تشنجی یا شروع ناگهانی فلج مثل آنچه در سکته قلبی رخ میدهد، ایجاد شود
[3]. حدود یک سوم سالمندان، حداقل یکبار افتادن در سال را تجربه میکنند
[10]. افتادن، علاوه بر رابطهای که با افت در فعالیتهای اجتماعی
[11]، محدودشدن آنها
[11 ،2]، ضعف جسمانی عمومی
[12] و کاهش کیفیت زندگی
[2] دارد، موجب کاهش اعتماد به تعادل نیز میشود
[13]. اعتماد به تعادل که به عنوان درک افراد از باور به تواناییهایشان برای درگیر شدن در تکالیف کارکردی روزانه بدون از دست دادن تعادل، تعریف شده است، سازه شناختیای است که دربرگیرنده باورها و خود انگیختگیهاست
[14]. در این راستا یکی از عواملی که احتمالاً میتواند به اعتماد به تعادل افراد سالمند کمک کند، خودتنظیمی است. خودتنظیمی به فرایندهایی گفته میشود که افراد براساس آنها افکار، احساسات و اعمال خود را کنترل میکنند
[15]. میتوان خودتنظیمی را توانایی کنترل، تغییر و تنظیم هیجان، برانگیختگی و تمایلات تعریف کرد
[16]. خودتنظیمی دو بعد اصلی دارد؛ بعد تنظیم هیجان که کنترل احساسات و انگیزهها را بر عهده دارد و بعد تنظیم شناخت اجرا که تقویت اجرای مهارت های ورزشی است.
[17].
خودتنظیمی به افراد این امکان را میدهد که خود را با محیط اجتماعی و فیزیکی سازگار کنند. براساس نظریه شناخت اجتماعی بندورا، خودتنظیمی بهعنوان تنظیم رفتار، دربرگیرنده هر دو سیستم خودکار و غیرخودکار خویشتننگری، داوری، عادات رفتاری و فرایندهای خودواکنشی است و در دو سطح روشهای کارآمد و ناکارآمد فعال است. بر اساس این نظریه، خودتنظیمی کارآمد به استفاده از فرایندهایی که روشهای ارتقای موفقیت در دستیابی به اهداف هستند مانند هدفگزینی ویژه برای رسیدن به هدف، اشاره میکند. خودتنظیمی ناکارآمد به فرایند فرسایش و تحلیل توانمندیها در دستیابی به اهداف اطلاق میشود
[18]. تمرین مؤثر خودتنظیم، مهارت روانی فعالسازی در هر دو رویکرد تأملی و خودبهخودی است
[20 ،19]. در رویکرد خودتنظیمی خودکار، تکانه فعالساز میتواند به عنوان ساختاری از راهنماییهای متفاوت با فرایندهای بدون آگاهی و توجه یا بدون کنترل عمل کند
[21].
بر اساس پژوهش ایبانزو همکاران
[22] خودتنظیمی شامل پنج بعد است. در این پژوهش ارتباط این پنج بعد با اعتماد به تعادل بررسی شده است. بعد اول عملکرد مثبت است که به انجام فعالیتی اشاره میکند که به حل مشکل خاصی میانجامد و این عمل به احساس مثبت در فرد منجر میشود. بعد دوم مهارپذیری است که نشاندهنده کنترل داخلی حالت خلق و توسعه شخصی است، بعد سوم آشکارسازی احساسات است که شناسایی و بیان نیازها و احساسات مثبت و منفی را شامل میشود. بعد چهارم قاطعیت است که شامل دفاع از منافع خود، استقلال و اعتمادبهنفس است. بعد پنجم نیز دستیابی به رفاه از طریق تنظیم رفتار و منابع خود به منظور احساس رضایت با خود و دیگران را در نظر دارد که بهزیستی طلبی نامیده میشود.
خواجوی و همکاران
[23] نشان دادند که بین تغییرات در اندازههای عملکردی و روانشناختی مرتبط با تعادل و افتادن مردان سالمند همبستگی معناداری وجود ندارد. همچنین بین میزان تغییرات در ترس از افتادن و اعتماد به تعادل همبستگی معناداری مشاهده شد. موسوی و پیوستهگر
[24] نشان دادند که آموزش مهارتهای خودتنظیمی، میزان شادکامی را افزایش میدهد و موجب میشود افراد عملکرد بهتری در باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی نشان دهند. در پژوهشی دیگر، هتچ و همکاران
[25] دریافتند سالمندانی که افتادهاند در مقایسه با سالمندانی که نیفتادهاند، اعتماد به تعادل کمتری داشتند. کولمالا و همکاران
[13] اظهار کردند که اعتماد به تعادل، با سه بار افتادن در یکسال گذشته و نیز افتادنهای داخل منزل رابطه دارد. به علاوه، براساس یافتههای زیجلستراو همکاران
[1] سن بیشتر، جنسیت زن و داشتن سابقه چندبار افتادن، همبستههای ترس از افتادن هستند.
نمرس و میلر
[26] عنوان کردند که سالمندان با اعتماد به تعادل کمتر، میزان فعالیت بدنی کمتری دارند. به علاوه، رابطه بین اعتماد به تعادل با سابقه افتادن نیز تأیید شده است
[27 ،13]. همچنین، کاستنر
[28] نشان داد که خودتنظیمی باعث کاهش نشانههای افسردگی و افزایش سازگاری در دانشجویان میشود. میلر و همکاران
[29] نشان دادند که بین شناخت و فعالیت فیزیکی ارتباط معنادار و مثبتی وجود دارد. همچنین بیان کردند که یکی از شیوههای نگه داشتن حافظه شناختی و حفظ روابط اجتماعی و وضعیت روانی، فعالیت جسمانی است. الرواهی
[30] نشان داد که همبستگی مثبت و زیادی بین راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و عوامل خودانگیزشی وجود دارد. وجدا و همکاران
[31] دریافتند که بین بروز اعتماد به تعادل و تداخل شناختیحرکتی رابطه معناداری وجود دارد. به صورت کلی، خودتنظیمی فرایندی فعال است که طی آن فراگیران تلاش میکنند تا بر شناخت، انگیزش و رفتار خود نظارت و آنها را تنظیم و کنترل کنند. سازههای خودتنظیمی ورزشی بیشترین شواهد را برای تعدیل فعالیت بدنی در اختیار میگذارند و با افزایش لذت از ورزش باعث پایبندی به تمرین بدنی میشوند.
پژوهش حاضر معطوف به حوزه مهمی است که ممکن است باعث توسعه و اجرای مداخلاتی برای ارتقای عملکرد حرکتی و بهبود خودکارآمدی و خودتنظیمی عملکردی شود، زیرا گام اساسی در شناسایی اجزای اصلی و ضروری باورهای خودتنظیمی ورزشی توسعه ابزار قابل اعتماد و معتبری است که بتواند مفاهیم مربوط به سازههای خودمختاری و پایبندی به ورزش را بسنجد. در نتیجه بهتر است در طراحی مداخلات برای ایجاد سبک زندگی فعال سالمندی به موانع رسیدن به آن از جمله ترس از افتادن یا اعتماد به تعادل نیز توجه ویژهای مبذول شود. بنابراین پژوهش حاضر رابطه بین خودتنظیمی با اعتماد به تعادل در سالمندان را بررسی کرده است.
روش مطالعه
پژوهش حاضر از نظر هدف «کاربردی» و از نظر شیوه گردآوری اطلاعات تحقیق مقطعی و از نوع همبستگی است. تمام فرایند تحقیق تحت نظارت کمیته اخلاق محلی دانشکده علوم ورزشی دانشگاه ارومیه انجام شد. جامعه آماری این تحقیق تمامی سالمندان بیشتر از 60 سال شهرستان مهاباد است. در این تحقیق 93 سالمند فعال و 93 سالمند غیرفعال به عنوان نمونه و با استفاده از روش در دسترس در نظر گرفته شدند. افراد سالمند غیرفعال افرادی بودند که طی چند سال اخیر هیچگونه فعالیت بدنی منظمی نداشتند، اما افراد سالمند فعال بر اساس اینکه در مدت دو سال پیاپی، هفتهای سه روز، حداقل به مدت یک ساعت در هر روز فعالیت بدنی داشتند
[29]، در فعالیتهای گروهی شرکت کردهاند و همچنین دامنه سنی آنان 60 تا 85 سال بود، به روش در دسترس از اماکن ورزشی، پارکها، مکانهای عمومی، بازارها، مساجد، مغازهها و منازل شخصی در شهرستان مهاباد بر اساس متغیرهای سن، توانایی ورزشی و سابقه شرکت در فعالیت بدنی در مطالعه حاضر انتخاب شدند.
معیار ورود به تحقیق شامل این موارد میشد: 1. نداشتن اقدامات درمانی جدی یا موارد مشابه؛ 2. داشتن سن60 تا 85 سال 3. توانایی پیگیری دستورات توسط آزمونگر و تکمیل پرسشنامه 4. نداشتن هر گونه اختلال شناختی 5. نداشتن بیماریهای روانی و مصرف داروهای روانگردان. پس از شناسایی بیمارانی که این شرایط را داشتند، رضایتنامه کتبی از افراد داوطلب شرکت در مطالعه گرفته شد و آنان با آگاهی کامل وارد مطالعه شدند. همچنین معیار خروج از مطالعه داشتن اختلال تکلم شدید بودکه مانع از برقراری ارتباط کلامی و تکمیل پرسشنامه میشد.
به منظور اندازهگیری متغیرهای تحقیق، از یک پرسشنامه مشخصات فردی و دو پرسشنامه اعتماد به تعادل، ویژه فعالیتها پاول و میرز
[32] و پرسشنامه خودتنظیمی ایبانز و همکاران
[22] استفاده شد. پرسشنامه مشخصات فردی، شامل دو پرسش بستهپاسخ یعنی وضعیت تأهل و میزان تحصیلات و یک پرسش بازپاسخ، سن، بود. پرسشنامه اعتماد به تعادل پاول و میرز
[32] پرسشنامه 16 سؤالی است که از آزمودنیها خواسته میشود اعتماد خود را در هنگام اجرای دامنهای از فعالیتهای زندگی روزانه ارزیابی کنند. شیوه امتیازبندی آن به صورت چهارامتیازی طرحریزی شده و از چهار گزینه کاملاً نگرانم، نگرانم، نگران نیستم و کاملاً نگرانم تشکیل شده است.
نمره آزمودنی در این مقیاس، جمع کل نمرههای تمامی گویهها تقسیم بر تعداد گویههاست. بیشتربودن نمره کسبشده، به معنی بیشتر بودن اعتماد به تعادل است. خواجوی
[23] این پرسشنامه را رواسازی کرده است و روایی سازه، از طریق تحلیل عاملی، اکتشافی و تأییدی گزارش شده است. پایایی آزمون مجدد،0/82 آلفای کرونباخ 0/98 ضریب همبستگی درون طبقهای 0/98 به دست آمد. همچنین از مقیاس خودتنظیمی (SRI-25) استفاده شد که آزمونی 25 سؤالی است و خودتنظیمگری را در پنج زمینه عملکرد مثبت، مهارپذیری، آشکارسازی احساسات و نیازها، قاطعیت و بهزیستیطلبی در مقیاس پنج درجهای لیکرت از نمره 1 (خیلی کم) تا 5 (خیلی زیاد) میسنجد [22]. حداقل نمره آزمودنی در این مقیاس 25 و حداکثر آن 125 خواهد بود. نمره بیشتر نشاندهنده سطوح بیشتر خودتنظیمگری و مهارتهای مرتبط با این سازه است. پایایی و روایی مقیاس خودتنظیمی در پژوهشهای خارجی
[22] و داخلی
[33] تأیید شده است.
ایبانز و همکاران
[22] ضرایب آلفای کرونباخ از 68/0 تا 84/0 را برای فرم 25 گویهای
[22]، همسانی درونی مقیاس تأیید کردند. نتایج مشابه در مطالعه ویژگیهای روانسنجی مقیاس خودتنظیمگری در نمونهای متشکل از 357 زن و مرد از جامعه ایرانی به دست آمد
[33]. نتایج مقدماتی تحلیل عاملی مقیاس خودتنظیمگری نیز پنج عامل به هم مرتبط و یک عامل کلی (خودتنظیمگری) را تأیید کردند. نتایج این پژوهش، روایی همگرا و تشخیصی (افتراقی) مقیاس خودتنظیمگری را نیز همانند مطالعات مشابه خارجی
[22] تأیید کرد.
برای طبقهبندی نمرات خام، طراحی جدول توزیع فراوانی و محاسبه شاخصهای میانی و پراکندگی نظیر میانگین و انحراف معیار از روشهای آمار توصیفی استفاده شده است. به منظور آزمون فرضیهها از روشهای آمار استنباطی استفاده شد. در این خصوص ابتدا برای بررسی عادیبودن توزیع جامعه سالمندان از آزمون کلوموگروف- اسمیرنوف استفاده شده است و برای آزمون فرضیههای پژوهش از آزمونهای ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون، آزمون تی تک نمونهای و تی مستقل استفاده شده است. تمامی عملیات با نرمافزار SPSS نسخه 22 انجام شد. فرضیات در سطح معنیداری 50/0=α آزمون شدند.
یافتهها
نتایج دادههای جمعآوریشده نشان داد که بر اساس سن، تعداد افراد 60 تا 70 سال، 62 درصد کل سالمندان تحقیق را تشکیل میدهند. 38 درصد باقیمانده سالمندان نیز بیش از 70 سال داشتهاند. همچنین بر اساس وضعیت تأهل، 61 درصد از سالمندان متأهل بودند، 28 درصد نیز همسرشان فوت شده بود و 11 درصد نیز مجرد یا مطلقه بودند. از نظر وضعیت تحصیلی، بیشتر افراد حاضر، یعنی 54 درصد تحصیلات ابتدایی داشتند، 26 درصد تحصیلات متوسطه داشتند، 9 درصد بیسواد و 11 درصد نیز تحصیلات فوق دیپلم و بیشتر از فوق دیپلم را داشتند.
همچنین میانگین و انحراف معیار خودتنظیمی و اعتماد به تعادل بهدستآمده برای هر متغیر به تفکیک فعال یا غیرفعال بودن، در جدول شماره 1 آورده شده است. از مهمترین مشخصههای این جدول میتوان به این نکته اشاره کرد که افراد فعال با میانگین بیشتری در متغیرهای خودتنظیمی و اعتماد به تعادل هستند.
برای تجزیهوتحلیل دادهها، ابتدا برای بررسی عادیبودن توزیع دادهها از آزمون کلوموگروفاسمیرنوف استفاده شد. نتایج این آزمون با توجه به سطح معناداری بیش از پنج صدم برای همه متغیرها، عادیبودن توزیع دادهها را تأیید کرد. بر این اساس برای آزمون فرضیهها از آزمونهای تی مستقل، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. علاوه بر این، برای اینکه مشخص شود متغیرهای تحقیق وضعیت مطلوبی دارند یا نه، از آزمون تی تکنمونهای استفاده شد. در استفاده از این آزمون ارزش 3 برای تعیین وضعیت مطلوب یا نامطلوب خودتنظیمی و اعتماد به تعادل در نظر گرفته شده است.
یافتههای تی تکنمونهای مشخص کرد سالمندان فعال در اعتماد به تعادل و خودتنظیمی در وضعیت نسبتاً مناسبتری در مقایسه با سالمندان غیرفعال قرار دارند، زیرا نتایج آزمون تی تکنمونهای برای متغیرهای خودتنظیمی(P=0/053) و اعتماد به تعادل(P=0/056) در بین افراد غیر فعال معنیدار نشده است، اما برای سالمندان فعال در خودتنظیمی (P=0/001) و اعتماد به تعادل (P=/001) تفاوت معنیداری را نشان داده است.
برای بررسی ارتباط خودتنظیمی و ابعاد آن با اعتماد به تعادل در سالمندان از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد که نتایج آن در جدول شماره 2 آورده شده است. بر اساس نتایج بهدستآمده ارتباط بین متغیر خودتنظیمی و اعتماد به تعادل در بین سالمندان فعال و غیرفعال ضریب همبستگی در حدود 0/84 است. با توجه به سطح معنیداری بهدستآمده ارتباط مثبت و معنیداری بین خودتنظیمی و اعتماد به تعادل در سالمندان تایید شد. همچنین ضریب همبستگی پیرسون هریک از ابعاد خودتنظیمی یعنی عملکرد مثبت، مهارپذیری، آشکارسازی، قاطعیت و بهزیستیطلبی با اعتماد به تعادل در سالمندان فعال و غیرفعال به ترتیب 75/0، 64/0، 55/0، 75/0 و 62/0 است. با توجه به اینکه مقدار احتمال همه این ضرایب کمتر از 05/0 به دست آمده است، حاکی از آن است که ارتباطی بین ابعاد خودتنظیمی و اعتماد به تعادل در سالمندان فعال و غیرفعال وجود دارد.
برای بررسی اینکه ابعاد خودتنظیمی میتوانند بر تغییرات اعتماد به تعادل سالمندان فعال و غیرفعال تأثیر بگذارند، از مدل رگرسیون چندگانه به روش همزمان استفاده شد. ضریب همبستگی چندگانه بین ابعاد خودتنظیمی با اعتماد به تعادل در حدود 86 صدم است. ضریب تعیین بهدستآمده نیز 74 درصد است. به عبارت دیگر، 74 درصد از تغییرات متغیر اعتماد به تعادل از ابعاد خودتنظیمی ناشی شده است.
نتایج بهدستآمده از تحلیل رگرسیون خطی چندگانه به روش همزمان حاکی از آن است که از میان پنج متغیر پیش بین اعتماد به تعادل همه ابعاد خودتنظیمی به جز بعد آشکارسازی احساسات حائز وزن معنیدار در معادله پیشبین رگرسیون هستند (جدول شماره 3). با استفاده از ضرایب غیراستاندارد رگرسیون و نمرههای عملکرد مثبت، بهزیستی، قاطعیت و مهارپذیری میتوان معادله ی رگرسیون برای پیشبینی اعتماد به تعادل را به شکل زیر فراهم ساخت: