مقدمه
سالمندان با گذر از دوران جوانی و میانسالی زندگی خود، با مسائل و مشکلات مختلفی در حوزه روابط اجتماعی، سلامتی و بهزیستی روبهرو میشوند [2 ،1]. شواهد پژوهشی دردسترس نشان میدهد درصد درخور توجهی از سالمندان از مشکلات معطوف به سلامت جسمی و روانی در رنج هستند [3]. به همین دلیل لازم است پژوهشگران به نقش متغیرهای مختلف در سلامتی و بهزیستی سالمندان توجه کنند [4].
بهزیستی روانشناختی وابسته به شرایط و عوامل گوناگون، تغییر میکند [5]. بهزیستی روانشناختی شامل احساس خوب درباره خود و زندگی خود است؛ احساسی که شامل تجربه استقلال، تسلط محیطی، رشد فردی، روابط مثبت با دیگران، هدف در زندگی و پذیرش خود است [6]. تحقیقات نشان میدهد باورها، آمیزههای فرهنگی و تعهدات معنوی و دینداری با پیامدهای مثبتی مانند سلامت روانشناختی و جسمانی، رضایت زناشویی، عملکرد مطلوب بینفردی، کیفیت بهتر زندگی و بهزیستی ذهنی در ارتباط است، اما برخی از جنبههای دینداربودن با نتایج منفی، ازجمله بهزیستی پایین مرتبط هستند و برخی پژوهشها نیز بین این دو مؤلفه رابطهای نیافتند [7-13].
جهتگیری دینی را میتوان معادل دینداری یا دین ورزی گرفت [14]. بنابراین در پژوهش حاضر از ابزاری که جهتگیری دینی را میسنجد به عنوان ابزاری که درواقع دینداری فرد را میسنجد، استفاده میشود؛ به طوری که میتوان موضوع این تحقیق را نقش دینداری در بهزیستی روانشناختی با میانجیگری اضطراب مرگ و خودشفقتورزی در سالمندان مرد به حساب آورد.
از راههایی که دینداری میتواند بهزیستی روانشناختی را بهبود ببخشد، کاهش اضطراب مرگ است. یکی از بزرگترین عملکردهای دین با توجه به نظریه مدیریت ترس، این است که به انسانها در سازگارشدن با مرگ کمک میکند. دین، ترس بهوجودآمده انسان را که ناشی از آگاهی او از مرگ اجتنابناپذیر خود است، با دادن وعده جاودانگی مدیریت میکند. شاید تنها مثال از توصیف واقعی جاودانهبودن، در مفهوم زندگی پس مرگ نهفته باشد [16 ،15]. علاوه بر این دین مرگ را معنیدار میکند [4]. در این راستا الیس و وهاب در مطالعه مروری خود به دستهبندی پژوهشهای دینداری و اضطراب مرگ پرداختند و مشخص کردند بعضی از مطالعات حکایت از رابطه مثبت و بعضی منفی بین دینداری و اضطراب مرگ دارند و برخی هیچ رابطهای بین این دو نیافتند [17].
خودشفقتورزی یکی دیگر از متغیرهای بالقوه و مؤثر در رابطه دین بهزیستی است، خودشفقتورزی سازهای جدید است که روش نوینی را برای درک و ارتقای بهزیستی بشر به وجود آورده است [18]. پیکره در حال رشد تحقیقات نشان میدهد خودشفقتورزی با نتایج مثبت در سراسر گسترده عملکرد روانی، شامل افزایش موقعیت مثبت و کاهش خلق منفی، کاهش شدت نشانههای افسردگی و کاهش رگههای اضطراب مرتبط است [19]. افراد خودشفقتورز تمایل به گزارش شادی بیشتر، رضایت زندگی بیشتر، عاطفه منفی کمتری و علائم پریشانی روانی کمتری (مانند اضطراب و افسردگی) نسبت به افرادی که کمتر خودشفقتورز هستند دارند [20-22].
خودشفقتورزی نقش بسیار مهمی در زندگی سالمندان بازی میکند، بهزیستی ذهنی افراد مسن بیشتر به تفسیر خودشان از شرایط خودشان بستگی دارد بستگی دارد و یک طرز فکر مشفقانه میتواند چشمانداز ملایمی از پذیرش بسیاری از آثار پیری را فراهم کند [23]. اگرچه تحقیقات خودشفقتورزی در نمونه سالمندان محدود است، اما شواهدی وجود دارد که از این ایده حمایت میکند؛ برای مثال خودشفقتورزی در رابطه بین سلامت فیزیکی و بهزیستی ذهنی افراد سالمند به عنوان متغیر میانجی عمل میکند؛ به طوری که شرکتکنندگانی که سلامت فیزیکی کمتری را گزارش دادند، زمانی بهزیستی ذهنی بیشتری گزارش دادند که خودشفقتورزی بالایی داشتند [24]. نتایج تحقیقاتی نیز نشان میدهند خودشفقتورزی با بیشتر پاسخهای مثبت به افزایش سن، از جمله اعتقاد به اینکه نگرش فرد میتواند به سازگاری او با سالمندی کمک کند ارتباط دارد [25]. درنهایت خودشفقتورزی در افراد سالمند با بهزیستی ذهنی، یکپارچگی خود، معنای زندگی و بهزیستی روانشناختی ارتباط قوی دارد و نگرش خودشفقتورزانه در رابطه دین و سلامت نقش مهمی را ایفا میکند [28-26].
همانطور که ملاحظه شد که خودشفقتورزی میتواند مانند اضطراب مرگ، رابطه بین دینداری و بهزیستی را میانجی کند، بسیاری از تحقیقات قبلی رابطه بین دینداری و عملکردهای مثبت را بررسی کردند. با این حال به نمونه غربی در زمینه دین مسیحی متکی هستند. به همین دلیل لازم است رابطه دینداری و بهزیستی در فرهنگها و ادیان متفاوتی بررسی و مشخص چگونه دینداری میتواند با نتایج مثبت در فرهنگهای دیگر مرتبط باشد.
بر اساس آنچه عنوان شد پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش جهتگیری دینی (دینداری) سالمندان بر بهزیستی روانشناختی و با میانجیگری اضطراب مرگ و خودشفقتورزی آنان انجام شد. با این فرضیه که مدل جهتگیری دینی (دینداری)، خودشفقتورزی، اضطراب مرگ و بهزیستی روانشناختی برازش نسبتاً خوبی دارد و جهتگیری دینی هم به صورت مستقیم و هم با میانجیگری اضطراب مرگ و خودشفقتورزی بر بهزیستی روانشناختی سالمندان تأثیرگذار است. مدل اولیه پژوهش در تصویر شماره 1 آمده است.
روش مطالعه
این مطالعه از نوع توصیفیمقطعی مبتنی بر مدلسازی معادلات ساختاری بود. مدلسازی معادلات ساختاری عبارت است از ارائه و بررسی مدل مفهومی با توجه به متغیرهای تحقیق. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مردان مرکز نگهداری نیمهوقت سالمندان مهرگان (شهید یاری) شهر کرمانشاه (حدوداً 700 نفر) میشد که 300 نفر به عنوان نمونه به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. تنها مرکز نگهداری نیمهوقت سالمندان استان کرمانشاه که دولتی و تحت نظر سازمان بهزیستی استان است همین مرکز است و اطلاعات گرفتهشده به صورت تقریبی از همان مرکز بوده است. دلیل تقریبیبودن این است که این افراد سیال هستند و به صورت ثابت نمیتوانند باشند.
برای اجرای این پژوهش پس از کسب مجوزهای لازم، پژوهشگران در سه نوبت با مراجعه به مرکز نگهداری نیمهوقت سالمندان مهرگان شهر کرمانشاه و پس از ارتباطگیری و جلب رضایت شرکتکنندگان، ابتدا هدف پژوهش را برای آنها بیان کردند و با ارائه راهنمایی لازم پرسشنامهها را در اختیار آنها قرار دادند و از آنها خواستند به دقت سؤالات را بخوانند و پاسخهای مدنظر را متناسب با ویژگیهای خود انتخاب کنند و سؤالی را تا حد امکان بیجواب نگذارند. اطلاعات به صورت فردی جمعآوری شد. برای پاسخگویی شرکتکنندگان به پرسشنامههای پژوهش، به سالمندان شرکتکننده در پژوهش این اطمینان داده شد که اطلاعات دریافتشده از آنان به صورت محرمانه خواهد ماند و کسانی که مایل نیستند به این سؤالات پاسخ دهند میتوانند در هر مرحلهای از پاسخگویی که هستند همکاری خود را ادامه ندهند. درنهایت 300 نفر از شرکتکنندگان به مجموعه پرسشنامههای پژوهش به صورت قلمکاغذی پاسخ دادند.
همچنین برای جبوگیری از خطاهای بینایی هنگام خواندن، پرسشنامه برای سالمندان باسواد، خوانا و درشت تهیه شد. به دلیل اینکه ابزار تشخیصی مبتنی بر پرسشنامه میتواند تحت تأثیر اختلال توجه، اختلال حواس و نقص ارتباطی سالمندان باشد، بنابراین لازم است اینکه سالمندان اختلالهای شناختی دارند یا نه بررسی شود تا بتوان از اعتبار پاسخ آنها اطمینان نسبی حاصل کرد. بدین منظور از پرسشنامه مختصر وضعیت روانی که روش عملی برای درجهبندی شناختی است، استفاده شد؛ بنابراین ملاکهای ورود برای این پژوهش عبارت بود از: نمره بالای 22 در آزمون وضعیت روانی، سن 55 سال و بیشتر، تحصیلات راهنمایی یا بالاتر باشد، درآمد ماهیانه مالی (حقوق یا مستمری) حداقل برای گذراندن امور زندگی. ملاک خروج نیز تمایلنداشتن به ادامه همکاری با پژوهشگران و کسب نمره زیر 22 در آزمون وضعیت روانی در نظر گرفته شد.
میانگین سنی شرکتکنندگان 60/01 سال با انحراف استاندارد 4/8 بود و میانگین درآمد ماهانه شرکتکنندگان 1/31 میلیون تومان با انحراف استاندارد 1/19 و حداقل 900 هزار تومان تا حداکثر 3 میلیون تومان بود. همه شرکتکنندگان دین خود را اسلام و مذهب خود را تشیع گزارش کردند. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از نسخه 23 نرمافزار SPSS برای محاسبه شاخصهای توصیفی و همبستگی و از نسخه 23 نرمافزار AMOS برای مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد.
مقیاس مختصر وضعیت روانی و معاینه مختصر وضعیت شناختی
این مقیاس، متداولترین ابزار غربالگری اختلالات شناختی در سطح جهان است که به زبانهای مختلف ترجمه و در فرهنگهای مختلف استاندارد شده است. این آزمون کارکردهای مختلف شناختی را سنجیده و برآوردی کلی از وضعیت شناختی آزمودنی فراهم میکند. این پرسشنامه در معاینات روانی برای اختلالات شناختی استفاده میشود و پنج محدوده از عملکرد شناختی را آزمایش میکند (جهتیابی، ثبت، توجه و محاسبه، یادآوری و طراحی).
حداکثر نمره آن 30 است و نمرات 23 یا کمتر نشاندهنده اختلال شناختی است (اختلال شناختی شدید شناختی=صفر-17، اختلال شناختی خفیف یا متوسط=18-23، عادی=24-30) [29]. هنجاریابی معاینه مختصر وضعیت شناختی سالمندان در شهر تهران روایی رضایتبخشی داشت و آلفای کرونباخ آن 78/0 گزارش شده است. همبستگی نمرات با سن و سطح تحصیلات در سطح 05/0 معنادار بود [30].
مقیاس تجدیدنظرشده جهتگیری دینی
مقیاس تجدیدنظرشده جهتگیری دینی، دینداری را در چارچوب سه عامل جهتگیری دینی درونی، برونی فردی و برونی اجتماعی میسنجد. پایایی این پرسشنامه مناسب و قابل مقایسه با مقیاس اصلی است. این نسخه 14گویهای، قابلیت کاربرد در افراد با سطوح مختلف تحصیلی را دارد [31]. نسخه فارسی این مقیاس را قربانی و همکاران طی روند استانداردسازی ترجمه کردند [32]. همسانی درونی زیرمقیاسهای آن با روش آلفای کرونباخ در ایران از 0/65 تا 0/74 به دست آمد. در این مقیاس شرکتکنندگان به یک مقیاس پنجدرجهای لیکرت پاسخ میدهند. پس از محاسبه میانگین برای هر خردهمقیاس، دامنه نمره هر عامل از 1 تا 5 خواهد بود. همچنین آلفای کرونباخ برای عاملهای پرسشنامه در پژوهش حاضر از 0/61 تا 0/85 به دست آمد.
مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف
در این پژوهش نسخه کوتاه (۱۸سؤالی) مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف که خانجانی و همکاران در ایران اعتبار یابیاش کردهاند استفاده شده است [33]. فرم اولیه را ریف در سال (۱۹۸۹) طراحی کرد که و در سال ۲۰۰۲ دربارهاش تجدیدنظر شده است. این نسخه، مشتمل بر ۶ عامل است. مجموع نمرات این شش عامل (خودمختاری، ارتباط مثبت با دیگران، تسلط بر محیط، رشد شخصی، هدفمندی در زندگی و پذیرش خود) به عنوان نمره کلی بهزیستی روانشناختی محاسبه میشود.
این آزمون نوعی ابزار خودسنجی است که در یک پیوستار ششدرجهای از کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم (یک تا شش) پاسخ داده میشود که نمرهی بالاتر، نشاندهندهی بهزیستی روانشناختی بهتر است. همبستگی نسخه کوتاه مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف با مقیاس اصلی از 0/7 تا 0/89 در نوسان بوده است[34]. همچنین آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه در پژوهش حاضر 0/89 به دست آمد.
مقیاس فرم کوتاه خودشفقتورزی
مقیاس 12مادهای خودشفقتورزی فرم کوتاه را ریس و همکاران تدوین کردند و شامل شش خردهمقیاس (مهربانی به خود، قضاوتکردن خود، اشتراک انسانی، انزوا، ذهنآگاهی و همانندسازی افراطی) است که مادههای این مقیاس در یک طیف لیکرت پنجرتبهای (هرگز=1، تقریباً هرگز=2، نظری ندارم=3، تقریباً همیشه=4 و همیشه=5) مرتب شده است [35]. حداقل و حداکثر نمره این ابزار به ترتیب 12 تا 60 است. ضرایب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 91/0 و برای شش عامل همانندسازی افراطی، 0/77؛ مهربانی به خود، 083؛ ذهنآگاهی، 0/92؛ انزوا، 0/88؛ تجارب مشترک انسانی، 0/91 و قضاوت خود، 0/87 گزارش شده است [36]. همچنین آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه در پژوهش حاضر 0/65 به دست آمد.
مقیاس اضطراب مرگ تمپلر
این مقیاس 15گویهای را تمپلر (1970) ساخته است و پرکاربردترین مقیاس برای سنجش اضطراب مرگ است. آزمودنی پاسخ خود را به هر سؤال با گزینههای بله یا خیر مشخص میکند که پاسخ بله نشانگر اضطراب در فرد است. نمرات فرد بین صفر تا 15 متغیر است و نمره بالا معرف میزان بالای اضطراب مرگ است. بررسی انجامشده درباره روایی و پایایی این مقیاس نشان میدهد اعتبار قابل قبولی دارد.
در فرهنگ اصلی ضریب پایایی بازآزمایی آن 0/83 گزارش شده است. روایی همزمان آن به وسیله همبستگی آن با مقیاس اضطراب آشکار، 0/27 و با مقیاس افسردگی، 0/40 در فرهنگ اصلی گزارش شده است. پایایی و روایی این پرسشنامه در ایران نیز بررسی شده است و بر این اساس ضریب پایایی تصنیفی، 0/62 و ضریب همسانی درونی، 0/73 گزارش شده است. برای روایی مقیاس اضطراب مرگ از دو آزمون مقیاس نگرانی مرگ و مقیاس اضطراب آشکار استفاده شد و ضریب همبستگی مقیاس اضطراب مرگ با هرکدام به ترتیب برابر 0/40 و 0/43 به دست آمد [37]. همچنین آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه در پژوهش حاضر 0/61 به دست آمد.
یافتهها
شاخصهای توصیفی متغیرهای پژوهش در جدول شماره 1 آمده است. جدول شماره 2 ضرایب همبستگی بین متغیرهای پژوهش را نشان میدهد. بررسی ضرایب نشان میدهد جهتگیری دینی (درونیبیرونی فردی و اجتماعی) و خودشفقتورزی با بهزیستی روانشناختی رابطه مثبت و اضطراب مرگ با بهزیستی روانشناختی رابطه منفی معنیداری دارند.
در پژوهش حاضر به منظور بررسی روابط علّی و ساختاری بین متغیرهای پژوهش از روش مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شده است. اجرای تحلیل در مدل معادلات ساختاری شامل دو مرحله کلی است: تحلیل عاملی تأییدی و سپس مدل معادلات ساختاری. تمامی متغیرهای پژوهش ابعادی دارند که میتوان آنها را به عنوان نشانگر در نظر گرفت، اما پرسشنامه اضطراب مرگ فاقد بُعد است.
بنابراین برای بررسی لازم است ابتدا مدل اندازهگیری اضطراب مرگ با توجه به 15 سؤال این پرسشنامه محاسبه شود تا سؤالهایی که بالاترین ضریب مسیر و توان برآورد اضطراب مرگ را دارند مشخص و از آنها به عنوان نشانگرهای متغیر مکنون اضطراب مرگ در مدل اندازهگیری پژوهش استفاده شود. نقطه برش ضرایب مسیر در پژوهشهای علوم رفتاری را اغلب بزرگتر از 0/30± و گاه بزرگتر 0/50± در نظر گرفتند که در این پژوهش بزرگتر از 0/30± مدنظر است [39 ،38].
تصویر شماره 2 مدل اندازهگیری اضطراب مرگ را نشان میدهد و طبق جدول شماره 3، ضریب مسیر سؤالهای 3، 4، 6، 8، 9، 11، 13 و 14 در برآوردکردن متغیر مکنون اضطراب مرگ به ترتیب عبارتاند از: 0/21، 0/16-، 0/27-، 0/006-، 0/15، 0/15-، 0/16 و 0/02-. این ضرایب بسیار پایینتر از نقطه برش است. بنابراین برای برازش بهتر، این مدل در برآوردکردن اضطراب مرگ حذف شده و درنهایت همانطور که در جدول شماره 4 نشان داده شده است، مدل اندازهگیری اضطراب مرگ با برازش مطلوب شامل سؤالهای 1، 2، 5، 7، 10، 12 و 15 با ضرایب مسیر معنادار و بالاتر از نقطه برش به عنوان نشانگرهای متغیر اضطراب در مدل اندازهگیری پژوهش در نظر گرفته شدند.
در پژوهش حاضر از بین روشهای مختلفی که برای تخمین متغیرهای مدل وجود دارد، از متداولترین روش، یعنی روش حداکثر درستنمایی در مدل معادلات ساختاری استفاده شده است. پیششرط استفاده از این روش عادیبودن چندمتغیرهای است که با توجه به نتایج جدول شماره 5 این شرط برقرار است و دومین پیششرط این است که سطح سنجش متغیرها بالاتر از مقیاس ترتیبی باشد که این شرط نیز برقرار است.
همانطور که در جدول شماره 5 مشهود است مقادیر ستون کشیدگی خارج از بازهی 10+ و 10- نیست. همچنین ستون چولگی خارج از بازه 3+ و 3- نیست. بنابراین توزیع داده عادی است و فرض عادیبودن برقرار است.
تصویر شماره 3 مدل اندازهگیری بهزیستی روانشناختی بر پایه جهتگیری دینی بعد از اعمال اصلاحات لازم را نشان میدهد. مدل اولیه اندازهگیری بهزیستی روانشناختی بر پایه جهتگیری دینی برازش مطلوبی نداشت. بدین ترتیب روی مدل اولیه اندازهگیری با توجه به شاخصهای اصلاحی، اصلاحات لازم انجام شد که بدین شرح بود: ضریب استاندارد مسیر خودشفقتورزی به انزوا برابر 0/040- و معنادار نبود و همچنین مسیر خودشفقتورزی به بیشهمانندسازی، ضریب معنادار 0/16- داشت که از نقطه برش ضرایب مسیر کمتر بود. بنابراین هر دو مسیر از مدل پژوهش حذف شدند. همچنین کوواریانسهای بین خطای روابط مثبت با دیگران با تسلط بر محیط و پذیرش خود از زیرمؤلفههای بهزیستی روانشناختی و همچنین بین سؤالهای 1 و 2 اضطراب مرگ رسم شد. سپس مدل اجرا شد.
همانطور که در جدول شماره 6 نشان داده شده است، میتوان گفت شاخصهای برازش مدل اندازهگیری بعد از اصلاح مدل، بیانگر برازش مطلوب مدل است. پس از اطمینان از مناسببودن برازش مدل اندازهگیری، مدل معادلات ساختاری را با پیروی از مدل پژوهش بر اساس آخرین تغییرات در مدل اندازهگیری به صورت تصویر شماره 4 رسم شد.
تصویر شماره 4 روابط ساختاری بین متغیرهای پژوهش را نشان میدهد. بر این اساس نتایج ضریب مسیر مستقیم جهتگیری دینی با بهزیستی روانشناختی، بدون حضور متغیرهای میانجی یا همان اثر کل، ضریب مستقیم جهتگیری دینی با خودشفقتورزی و اضطراب مرگ و ضریب تأثیر خودشفقتورزی و اضطراب مرگ بر بهزیستی روانشناختی در جدول شماره 7 ارائه شده است. همچنین برای آزمون رابطه غیرمستقیم جهتگیری دینی و بهزیستی روانشناختی از طریق متغیرهای میانجی، یعنی اضطراب مرگ و خودشفقتورزی، از روش خودگردانسازی بافاصله اطمینان 95 درصدی و تعداد نمونهگیری 5 هزار بار استفاده شد که نتایج آن نیز در جدول شماره 7 ارائه شده است.
با توجه به نتایج جدول شماره 7 جهتگیری دینی بر بهزیستی روانشناختی بدون حضور متغیرهای میانجیگر اثر مثبت و معناداری دارد (اثر کامل دارد). همچنین تأثیر مستقیم و معنادار جهتگیری دینی بر اضطراب مرگ و خودشفقتورزی تأیید شد. از طرفی خودشفقتورزی، تأثیر مثبت بسیار قوی و معناداری را بر بهزیستی روانشناختی نشان میدهد و تأثیر منفی اضطراب مرگ نیز بر بهزیستی روانشناختی تأیید شد.
همچنین تأثیر غیرمستقیم جهتگیری دینی بر بهزیستی روانشناختی از طریق اضطراب مرگ و خودشفقتورزی تأیید شد و با توجه به اینکه اثر مستقیم جهتگیری دینی بر بهزیستی روانشناختی در مدل میانجی با حضور اضطراب مرگ و خودشفقتورزی معنادار نیست، یعنی اینکه اضطراب مرگ و خودشفقتورزی توانستهاند رابطه بین جهتگیری دینی و بهزیستی روانشناختی را به طور کامل میانجیگری کنند، بنابراین همانطور که نتایج شاخصهای برازش نشان میدهد این مدل، برازش مطلوبی دارد و جهتگیری دینی (دینداری) به صورت مستقیم بر بهزیستی روانشناختی تأثیر داشته و همچنین دینداری (جهتگیری دینی) میتواند به طور غیرمستقیم از طریق خودشفقتورزی و اضطراب مرگ بر بهزیستی روانشناختی اثر بگذارد و خودشفقتورزی و اضطراب مرگ میتوانند این رابطه را به طور کامل میانجیگری کنند و درنتیجه فرضیه پژوهش تأیید شد.
بحث
نتیجه پژوهش چنین بود که مدل جهتگیری دینی (دینداری) خودشفقتورزی، اضطراب مرگ و بهزیستی روانشناختی برازش نسبتاً خوبی دارد و جهتگیری دینی هم به صورت مستقیم و هم با میانجیگری خودشفقتورزی و اضطراب مرگ بر بهزیستی روانشناختی سالمندان تأثیرگذار است. برای تبیین تأثیر مستقیم دینداری (جهتگیری دینی) بدون حضور میانجی بر بهزیستی روانشناختی، میتوان گفت این یافته همسو با پژوهشهای پیشین از جمله آقابابائی و همکاران) و ونک و مارسینکاوسکی دانست [8 ،7].
البته رابطه دینداری و بهزیستی روانشناختی ممکن است پیچیده باشد. درحقیقت یافتههای متناقض گویای این پیچیدگیاند؛ به طوری که تحقیقات بسیاری بر تأثیر دینداری بر سطوح بالاتر بهزیستی معترفاند، اما در عین حال برخی نیز رابطهای نیافته و یا رابطه منفی را گزارش کردند [13 ،12 ،9]. به نظر میرسد یک علت برای این گوناگونی یافتهها میتواند این باشد که از یکسو، دینداری رابطه یکسانی با همه ابعاد سلامت روان و بهزیستی ندارد و از سوی دیگر، همه جنبههای دین و دینداری رابطه یکسانی با یک جنبه خاص از سلامت روانی و بهزیستی ندارند [10]. یعنی محتمل است جنبه خاصی از دینداری تنها برای جنبه خاصی از سلامت روانی مفید باشد و همان جنبه برای بُعد دیگری از سلامت روانی و بهزیستی فرد بیاهمیت باشد یا حتی امکان دارد اثر منفی داشته باشد [40].
در این راستا دینر و همکاران اذعان کردند رابطه دین (هر چهار دین بزرگ جهان یعنی اسلام، مسیحیت، بودیسم و هندوئیسم) و بهزیستی به شرایط اجتماعی نیز وابسته است و کشورهایی که شرایط زندگیکردن در آنها دشوار است. مشکلاتی (مانند شیوع گرسنگی، فقر، جنگ و پایینبودن امید به زندگی) دارند، به احتمال بیشتری متدینتر هستند. در این جوامع دینداری همایند است با احترام، هدف در زندگی، بهزیستی و حمایت اجتماعی. اما در جوامع با شرایط مطلوبتر، شیوع دینداری کمتر است و افراد متدین و غیرمتدین سطوح مشابهی از سلامت روانی را تجربه میکنند [41].
البته میتوان انتظار داشت هرچه در این رتبهبندی، سطح دینداری از نظر اجتماعی در ردیف بالاتر از دیگر کشورها قرار گیرد (جوامعی که سطح دینداری بالاتری را گزارش میکنند)، رابطه دینداری با بهزیستی قویتر شود و هرچه در این رتبهبندی پایینتر بیایم (با توجه به مطالعه رابطه یادشده در جوامعی که دین رونق کمتری دارد) رابطه دینداری با بهزیستی احتمالاً ضعیفتر خواهد شد. از طرفی پژوهشهای گذشته نشان میدهند برای اکثر افراد پیوستن به یک دین خاص سبب ادغام اجتماعی و دریافت حمایت اجتماعی از جانب رهبران و دیگر اعضای گروه میشود [42]. بنابراین شاید بتوان گفت حمایت اجتماعی در این میان تأثیر بسزایی دارد، چراکه دینداری در جوامع دیندار موجب افزایش حمایت اجتماعی میشود و حمایت اجتماعی سالمندان میتواند با کاهش اضطراب و احساس تنهایی تأثیر مهمی بر بهزیستی روانی سالمندان و تقویت آن داشته باشد [43-47].
اکنون نیز دانشمندان ملحدی چون ریچارد داکینز، سم هریس و کریستوفر هیچنز معتقدند دین مانع شادی واقعی است و دنیا بدون دین جای بهتری است. غافل از آنکه پژوهشهای فراوانی، از جمله پژوهش حاضر به صورت غیرقابلانکاری نشان دادند دین و دینداری بر سلامت جسمی و روانی افراد تأثیر مثبت دارد [49 ،48]. شاهد این مدعا پژوهشهای متعددی هستند که نشان دادهاند، موحدین شادتر و سالمتر از افراد غیرموحدند [50].
همچنین بر اساس نظریه آلپورت، یک دینداری عمیق برای داشتن سلامت روانی و رسیدن به شخصیت بالغ و سالم لازم است [51]. به تعبیر دیگر، معنا و هدف در زندگی، احساس تعلق داشتن به منبع والا، امیدواری به کمک و یاری خدا در شرایط مشکلزای زندگی و درنتیجه خوشبینبودن در این شرایط و غیره، از جمله منابعی هستند که افراد دیندار با برخورداری از آنها میتوانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی، آسیب روانی کمتری را متحمل شوند.
دین چهره جهان را در نظر فرد دیندار دگرگون میکند و طرز تلقی او را از خود، خلقت و رویدادهای پیرامون تغییر میدهد. فرد دیندار خود را تحت حمایت و لطف همجانبه خداوند، یعنی بزرگترین نیروی موجود در هستی میبیند. بدین ترتیب احساس اطمینان و آرامش و لذت معنوی عمیقی به او دست میدهد. او خداوند را منشأ خیر و برکت میداند. بنابراین، در نظر چنین فردی همه رویدادها، حتی بلایا و مصائب، نعمت و آزمایش از جانب خداوند تلقی میشود. او خود را موظف میداند که سختیهایی را که با قدرت عقل توجیهپذیر نیست با ایمان تحمل کند تا به تکامل دست یابد. چنین فردی بهواسطه ناملایمات و ناکامیهای زندگی دچار ناامیدی و اضطراب نمیشود. زیرا خداوند را حامی خویش میداند. او اطمینان دارد که این حوادث و رویدادها گذرا نیست و پاداش صبر خود را خواهد گرفت.
اما روشنشدن چگونگی تأثیر دین بر بهزیستی روانشناختی هدف دیگر پژوهش حاضر بود. در دو دهه گذشته پژوهشگران به دنبال شناسایی آن دسته از ویژگیها، کارکردها و جلوههای دین بودهاند که نقش تعیینکنندهای در رابطه دین و سلامت دارند. چنانکه از میان کارکردهای متعدد دین، یک یا چند کارکرد در افزایش بهزیستی دخیل باشند و اگر خواهان بهکارگیری آموزههای دینی در ارتقا سلامت روانی و به طور خاص بهزیستی روانشناختی هستیم، شناسایی آن کارکردها و تأکید بر بهکارگیری آنها ضروری باشد.
پژوهش حاضر نقش دین در افزایش بهزیستی روانشناختی از طریق افزایش خودشفقتورزی و کاهش اضطراب مرگ را بررسی کرد و نتیجه آن شد که خودشفقتورزی و اضطراب مرگ میتوانند این رابطه (دینداری و بهزیستی) را میانجیگری کنند. در تبیین این نتایج درباره میانجیگری خودشفقتورزی در رابطه دینداری و بهزیستی روانشناختی، میتوان گفت در بافت دینی و معنوی، فردی که خدا را مهربان و بخشنده میداند، نسبت به خود نیز مهربانتر و بخشندهتر است و از این رو هنگام بروز گناه یا شکست بیشتر از خودشفقتورزی استفاده میکند [52].
بنابراین نگرش مشفقانه یک عامل مهم و میانجیگر است و نقش مهمی در رابطه بین دینداری و سلامت دارد [28]. شفقتورزی یک اصل مشترک در سراسر ادیان بزرگ جهان است و همه آنها بر نگرشها و رفتارهای شفقتورزانه تأکید دارند [54 ،53]. از طرفی بسیاری از افراد در زمان درد و شکست مایلاند خود را سرزنش کنند. با توجه به نظریه خودشفقتورزی میتوان گفت خودشفقتورزی یک نوع سالم از پذیرش خود است که مانع از سرزنش خود میشود. بنابراین خودشفقتورزی با فراهمکردن راهکارهای سازگارانه تنظیم هیجان میتواند به سلامت روانشناختی کمک کند.
یافتههای حاضر هم یافتههای قبلی را تأیید میکند که خودشفقتورزی نقش حمایتی مهمی در سلامت روانشناختی سالمندان دارد که در نتیجه آن احساسات و واکنشهای مثبتتری را گزارش میکنند [22]. اما افرادی که رابطه خوبی با خدا ندارند نسبت به کمبودهای زندگی خود برخورد ناملایمی دارند. بنابراین قابل انتظار است که دینداربودن و به تبع آن ارتباط مثبت با خدا و درک او به صورت موجودی مهربان و پذیرا باعث شود افراد با ارزشدادن به خود با ضعفها و کمبودهای خود با ملایمت رفتار کنند. افرادی که خدا را مهربان میدانند، میتوانند این مهربانی و شفقت را نیز نسبت به خود گسترش دهند. در مقابل افرادی که خدا را نسبت به خود بیتوجه و ناراضی میدانند، این حس نارضایتی به خود را گسترش دهند و خود را بیلیاقت و حقیر میدانند [55].
اما در تبیین این یافته که جهتگیری دینی (دینداری) بر اضطراب مرگ تأثیر منفی دارد و به این صورت موجب افزایش بهزیستی میشود، میتوان گفت یکی از نتایج نظریه مدیریت وحشت مربوط به ترس از مرگ است. اگر فردی بپذیرد که یک علت اساسی برای وجود همه جهانبینیهای دینی این است که این جهانبینیها، ارائهدهنده اطمینان خاطر از وجود نوعی زندگی پس از مرگ است، پس میشود انتظار داشت متدینین کمتر از غیرمتدینین از مرگ بترسند. طرفداران این نظریه باور دارند یکی از مهمترین کارکردهای دین کاهش وحشت مرتبط با میرایی خود فرد است.
یکی دیگر از ابعاد نظریه مدیریت وحشت این است که در فرد متعلق به فرهنگی با یک دین (در مقابل فردی که به فرهنگی با ادیان گوناگون تعلق دارد) باید ترس از مرگ کمتر باشد؛ زیرا او با چالشهای کمتری درباره جهانبینی که با بقیه افراد آن فرهنگ مشترک است مواجه میشود. به عبارت دیگر باورداشتن به چشمانداز زندگی پس از مرگ موجب کاهش ترس از مرگ میشود، چراکه به مؤمنان اطمینان میدهد مرگ پایان تجربههای هشیارانهشان نیست. در عوض، مرگ یعنی دروازه جاودانگی [17]. بنابراین دین از این راه یک حس امنیت روانشناختی و امید به جاودانگی را فراهم میآورد و موجب افزایش سطح بهزیستی فرد میشود [57 ،56 ،16]. همچنین افرادی که نسبت به خود شفقتورزی دارند احساس میکنند که خداوند آنها می بخشد و اضطراب مرگ کمتری را تجربه میکنند [58].
مانند دیگر پژوهشهای رفتاری و اجتماعی، این تحقیق نیز محدودیتهایی داشته است که میتوان به مواردی چون اجرای پژوهش بر جمعیت غیربالینی سالمندان و عدم اطمینان در تعمیمدادن نتایج به دیگر جمعیتها، استفادهنکردن از ابزارهای دیگر جمعآوری اطلاعات در کنار پرسشنامههای خودسنجی اشاره کرد. بنابراین پیشنهاد میشود این پژوهش در دیگر جمعیتها تکرار و نتایج مقایسه شود. همچنین پژوهشهای آینده میتوانند گروههای دیگر جامعه مانند جمعیت عمومی، بیماران، افرادی را که در شرف مرگاند و افرادی که با خطر مرگ مواجه شدهاند مطالعه کنند. علاوه بر این، نقش دیگر متغیرهای اجتماعی، شناختی، رفتاری و هیجانی در رابطه دین با بهزیستی روانشناختی بررسی شود.
نتیجهگیری نهایی
بر اساس نتایج پژوهش حاضر مدل علّی رابطه بین جهتگیری دینی، خودشفقتورزی، اضطراب مرگ و بهزیستی روانشناختی بر اساس شاخصهای مختلف برازش تأیید میشود. بنابراین دینداری با بهزیستی روانشناختی رابطه مستقیم دارد و خودشفقتورزی و اضطراب مرگ میتوانند این رابطه را میانجیگری کنند. بر اساس این یافتهها دینداری میتواند از طریق افزایش خودشفقتورزی و کاهش اضطراب مرگ تأثیر مثبتی بر بهزیستی روانشناختی سالمندان اعمال کند.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
به منظور رعایت کدهای اخلاقی، رضایتنامه کتبی آگاهانه از تمام سالمندان شرکتکننده در تحقیق گرفته شد. همچنین این پژوهش در کمیته پایاننامه دانشگاه رازی کرمانشاه در تاریخ 29/06/1396 تصویب نهایی شد و کمیته اخلاق دانشگاه رازی آن را تأیید کرد.
حامی مالی
مقاله حاضر برگرفته از پایاننامه مقطع کارشناسیارشد آقای پیام ورعی از گروه روانشناسی دانشگاه رازی کرمانشاه است. ضمناً این مقاله موردحمایت مالی هسته دانشجویی پژوهشمحور به نام «سالمندی، نیمه دوم زندگی» دانشگاه رازی است.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی، روششناسی، اعتبارسنجی، تحلیل، تحقیق و بررسی، منابع، نگارش پیشنویس، ویراستاری و نهاییسازی نوشته، بصریسازی، مدیریت پروژه: همه نویسندگان؛ نظارت: خدامراد مؤمنی، آسیه مرادی؛ تأمین مالی: خدامراد مؤمنی، آسیه مرادی.
تعارض منافع
نویسندگان مقاله هیچگونه تعارض منافعی درباره این پژوهش ندارند.
References
Bowling A. Do older and younger people differ in their reported well-being? A national survey of adults in Britain. Family Practice. 2010; 28(2):145-55. [DOI:10.1093/fampra/cmq082] [PMID] [PMCID]
Siedlecki KL, Salthouse TA, Oishi S, Jeswani S. The relationship between social support and subjective well-being across age. Social Indicators Research. 2014; 117(2):561-76. [DOI:10.1007/s11205-013-0361-4] [PMID] [PMCID]
Ljunggren M. Elderly abuse and depression in developed countries: Does religion/spirituality matter? Gävle: University of Gävle; 2012.
Hodge DR, Bonifas RP, Chou RJ-A. Spirituality and older adults: Ethical guidelines to enhance service provision. Advances in Social Work. 2010; 11(1):1-16. [DOI:10.18060/262]
Kamp Dush CM, Taylor MG, Kroeger RA. Marital happiness and psychological well‐being across the life course. Family Relations. 2008; 57(2):211-26. [DOI:10.1111/j.1741-3729.2008.00495.x] [PMID] [PMCID]
Springer KW, Hauser RM. An assessment of the construct validity of Ryff’s scales of psychological well-being: Method, mode, and measurement effects. Social Science Research. 2006; 35(4):1080-102. [DOI:10.1016/j.ssresearch.2005.07.004]
Aghababaei N, Sohrabi F, Eskandari H, Borjali A, Farrokhi N, Chen ZJ. Predicting subjective well-being by religious and scientific attitudes with hope, purpose in life, and death anxiety as mediators. Personality and Individual Differences. 2016; 90:93-8. [DOI:10.1016/j.paid.2015.10.046]
Wnuk M, Marcinkowski JT. Do existential variables mediate between religious- spiritual facets of functionality and psychological wellbeing. Journal of Religion and Health. 2014; 53(1):56-67. [DOI:10.1007/s10943-012-9597-6] [PMID] [PMCID]
Brown PH, Tierney B. Religion and subjective well-being among the elderly in China. The Journal of Socio-Economics. 2009; 38(2):310-9. [DOI:10.1016/j.socec.2008.07.014]
Koenig HG. Faith and mental health: Religious resources for healing. Pennsylvania: Templeton Foundation Press; 2009 .
Pearce MJ, Little TD, Perez JE. Religiousness and depressive symptoms among adolescents. Journal of Clinical Child and Adolescent Psychology. 2003; 32(2):267-76. [DOI:10.1207/S15374424JCCP3202_12] [PMID]
Hills P, Argyle M. Musical and religious experiences and their relationship to happiness. Personality and Individual Differences. 1998; 25(1):91-102. [DOI:10.1016/S0191-8869(98)00004-X]
Francis LJ, Ziebertz HG, Lewis CA. The relationship between religion and happiness among German students. Pastoral Psychology. 2003; 51(4):273-81. [DOI:10.1023/A:1022529231234]
Azerbaijani M. [Preparation and production of a religious orientation test with the support of Islam (Persian)]. Quarterly Journal of Methodology of Social Sciences and Humanities. 2002; 7(29):35-60.
Cohen AB, Pierce Jr, Chambers J, Meade R, Gorvine BJ, Koenig HG. Intrinsic and extrinsic religiosity, belief in the afterlife, death anxiety, and life satisfaction in young Catholics and Protestants. Journal of Research in Personality. 2005; 39(3):307-24. [DOI:10.1016/j.jrp.2004.02.005]
Vail KE, Rothschild ZK, Weise DR, Solomon S, Pyszczynski T, Greenberg J. A terror management analysis of the psychological functions of religion. Personality and Social Psychology Review. 2010; 14(1):84-94. [DOI:10.1177/1088868309351165] [PMID]
Ellis L, Wahab EA. Religiosity and fear of death: A theory-oriented review of the empirical literature. Review of Religious Research. 2013; 55(1):149-89. [DOI:10.1007/s13644-012-0064-3]
Grevenstein D, Aguilar-Raab C, Schweitzer J, Bluemke M. Through the tunnel, to the light: Why sense of coherence covers and exceeds resilience, optimism, and self-compassion. Personality and Individual Differences. 2016; 98:208-17. [DOI:10.1016/j.paid.2016.04.001]
Barnard LK, Curry JF. Self-compassion: Conceptualizations, correlates, & interventions. Review of General Psychology. 2011; 15(4):289. [DOI:10.1037/a0025754]
MacBeth A, Gumley A. Exploring compassion: A meta-analysis of the association between self-compassion and psychopathology. Clinical Psychology Review. 2012; 32(6):545-52. [DOI:10.1016/j.cpr.2012.06.003] [PMID]
Neff KD, Vonk R. Self‐compassion versus global self‐esteem: Two different ways of relating to oneself. Journal of Personality. 2009; 77(1):23-50. [DOI:10.1111/j.1467-6494.2008.00537.x] [PMID]
Leary MR, Tate EB, Adams CE, Batts Allen A, Hancock J. Self-compassion and reactions to unpleasant self-relevant events: the implications of treating oneself kindly. Journal of Personality and Social Psychology. 2007; 92(5):887-902. [DOI:10.1037/0022-3514.92.5.887] [PMID]
Siedlecki KL, Tucker-Drob EM, Oishi S, Salthouse TA. Life satisfaction across adulthood: Different determinants at different ages? The Journal of Positive Psychology. 2008; 3(3):153-64. [DOI:10.1080/17439760701834602] [PMID] [PMCID]
Allen AB, Goldwasser ER, Leary MR. Self-compassion and well-being among older adults. Self and Identity. 2012; 11(4):428-53. [DOI:10.1080/15298868.2011.595082] [PMID] [PMCID]
Allen AB, Leary MR. Self-compassionate responses to aging. The Gerontologist. 2013; 54(2):190-200. [DOI:10.1093/geront/gns204] [PMID] [PMCID]
Phillips WJ, Ferguson SJ. Self-compassion: A resource for positive aging. Journals of Gerontology Series B. 2012; 68(4):529-39. [DOI:10.1093/geronb/gbs091] [PMID]
Homan KJ. Self-compassion and psychological well-being in older adults. Journal of Adult Development. 2016; 23(2):111-9. [DOI:10.1007/s10804-016-9227-8]
Steffen PR, Masters KS. Does compassion mediate the intrinsic religion-health relationship? Annals of Behavioral Medicine. 2005; 30(3):217-24. [DOI:10.1207/s15324796abm3003_6] [PMID]
Maureen M. Mini-mental state examination. Chicago: Galter Health Science's Library; 1999.
Foroughan M, Jafari Z, Shirin Bayan P, Ghaem Magham Farahani Z, Rahgozar M. [Validation of Mini- Mental State Examination (MMSE) in the elderly population of Tehran (Persian)]. Advances in Cognitive Science. 2008; 10(2):29-37.
Carson ML. Circumcision of the heart: Extrinsic and intrinsic religiosity in romans 1-5. The Expository Times. 2017; 128(8):376-84. [DOI:10.2307/1386745]
Ghorbani N, Watson PJ, Ghramaleki AF, Morris RJ, Hood Jr RW. Muslim-Christian religious orientation scales: Distinctions, correlations, and cross-cultural analysis in Iran and the United States. The International Journal for the Psychology of Religion. 2002; 12(2):69-91. [DOI:10.1207/S15327582IJPR1202_01]
Khanjani M, Shahidi S, Fath Abadi J, Mazaheri M, Shokri O. [Factor structure and psychometric properties of short form (18 questions) Ryff Psychological Well-Being scale in male and female students (Persian)]. Thought and Behavior in Clinical Psychology. 2014; 8(32):27-36.
Ryff CD, Singer BH. Best news yet on the six-factor model of well-being. Social Science Research. 2006; 35(4):1103-19. [DOI:10.1016/j.ssresearch.2006.01.002]
Raes F, Pommier E, Neff KD, Van Gucht D. Construction and factorial validation of a short form of the self‐compassion scale. Clinical Psychology & Psychotherapy. 2011; 18(3):250-5. [DOI:10.1002/cpp.702] [PMID]
Shahbazi M, Rajabi Gh, Maghami E, Jolandari A. [Confirmed factor structure of the Persian version of the revised degree of compassion-rating in a group of prisoners (Persian)]. Quarterly Journal of Psychological Methods and Models. 2015; 6(19):31-46.
Rajabi Gh, Bohrani M. [Death Anxiety scale factor analysis questions (Persian)]. Journal of Psychology. 2001; 4(20):331-44.
Pahlavan V, Pahlavan Sharif S. [Modeling structural equations with AMOS, Tehran (Persian)]. Tehran: Bizeh Publications; 2017.
Hooman HA.Structural Equation Modeling Using Lizerl Software, Side Publishing, Tehran (Persian). Tehran: SAMT; 2015.
Krauss SW, Hood Jr RW. A new approach to religious orientation: The commitment-reflectivity circumplex (International series in the psychology of religion). Amsterdam: Rodopi; 2013. [DOI:10.1163/9789401209694]
Diener E, Tay L, Myers DG. The religion paradox: If religion makes people happy, why are so many dropping out? Journal of Personality and Social Psychology. 2011; 101(6):1278-90. [DOI:10.1037/a0024402] [PMID]
Krause N, Hayward RD. Emotional expressiveness during worship services and life satisfaction: Assessing the influence of race and religious affiliation. Mental Health, Religion & Culture. 2013; 16(8):813-31. [DOI:10.1080/13674676.2012.721349]
Wedgeworth M, LaRocca MA, Chaplin WF, Scogin F. The role of interpersonal sensitivity, social support, and quality of life in rural older adults. Geriatric Nursing. 2017; 38(1):22-6. [DOI:10.1016/j.gerinurse.2016.07.001] [PMID]
Rashedi V, Gharib M, Rezaei M, Yazdani AA. [Social support and anxiety in the elderly of Hamedan, Iran (Persian)]. Archives of Rehabilitation. 2013; 14(2):110-5.
Khademi MJ, Rashedi V, Sajadi S, Gheshlaghi SM. Anxiety and loneliness in the Iranian older adults. International Journal of Psychology and Behavioral Sciences. 2015; 5(2):49-52. [DOI:10.5923/j.ijpbs.20150502.01]
Rashedi V, Gharib M, Yazdani AA. Social participation and mental health among older adults in Iran. Iranian Rehabilitation Journal. 2014; 12(1):9-13.
Goudarz M, Foroughan M, Makarem A, Rashedi V. [Relationship between social support and subjective well-being in older adults (Persian)]. Iranian Journal of Ageing. 2015; 10(3):110-9.
MacKinlay E, Burns R. Spirituality promotes better health outcomes and lowers anxiety about aging: The importance of spiritual dimensions for baby boomers as they enter older adulthood. Journal of Religion, Spirituality & Aging. 2017; 29(4):248-65. [DOI:10.1080/15528030.2016.1264345]
Sharma V, Marin DB, Koenig HK, Feder A, Iacoviello BM, Southwick SM, et al. Religion, spirituality, and mental health of US military veterans: Results from the National Health and Resilience in Veterans Study. Journal of Affective Disorders. 2017; 217:197-204. [DOI:10.1016/j.jad.2017.03.071] [PMID]
Ritter RS, Preston JL, Hernandez I. Happy tweets: Christians are happier, more socially connected, and less analytical than atheists on Twitter. Social Psychological and Personality Science. 2014; 5(2):243-9. [DOI:10.1177/1948550613492345]
Allport GW. The religious context of prejudice. Journal for the Scientific Study of Religion. 1966; 5(3):447-57. [DOI:10.2307/1384172]
Varghese ME. Attachment to God and psychological well-being: Shame, guilt, and self-compassion as mediators. West Lafayette: Purdue University; 2015.
Fowler J. Hinduism Beliefs and practices. London: Sussex Academic Press; 1997.
Jinpa GT, Gyatso T. The power of compassion: A collection of lectures by his holiness the XIV Dalai Lama. New York: Thorsons Publishers; 1995.
Homan KJ. A mediation model linking attachment to God, self-compassion, and mental health. Mental Health, Religion & Culture. 2014; 17(10):977-89. [DOI:10.1080/13674676.2014.984163]
Brewer G, Robinson S, Sumra A, Tatsi E, Gire N. The influence of religious coping and religious social support on health behaviour, health status and health attitudes in a British Christian sample. Journal of Religion and Health. 2015; 54(6):2225-34. [DOI:10.1007/s10943-014-9966-4] [PMID]
Shiah YJ, Chang F, Chiang SK, Lin IM, Tam WCC. Religion and health: Anxiety, religiosity, meaning of life and mental health. Journal of Religion and Health. 2015; 54(1):35-45. [DOI:10.1007/s10943-013-9781-3] [PMID]
Hayward RD, Krause N. Religion, mental health, and well-being: Social aspects. Religion, personality, and social behavior. Michigan: University of Michigan; 2014.