مقدمه
امروزه در تمام جوامع، سالمندی بهعنوان یک مسئله مهم و فراگیر مطرح شده است. بهبود شاخص امید به زندگی و پیشرفتهای پزشکی نقش عمدهای در افزایش درصد جمعیت سالمندان داشته است [
1, 2]. در سال 2000، در کشورهای بیشتر توسعهیافته 20 درصد جمعیت و 8 درصد جمعیت در کشورهای کمتر توسعهیافته، افراد 60 ساله و بالاتر بودند. پیشبینی میشود در سال 2050 یک نفر از هر 3 نفر در کشورهای بیشتر توسعهیافته و یک نفر از هر 5 نفر در کشورهای کمتر توسعهیافته 60 ساله و بالاتر باشند [
3].
تغییر الگوی بیماریهای همهگیر به سمت بیماری مزمن و کاهش تدریجی عملکرد سیستمهای بدن در سالمندان از یک سو و مواجه شدن با سالمندانی که سالم هستند، اما نیازمند حمایتهای بهداشتی و درمانی هستند، از سوی دیگر، مداخله جدی برای حمایت از سالمندان را میطلبد [
4]، بهویژه از سن بازنشستگی به بعد که یکچهارم مردم قادر به انجام فعالیتهای خود نیستند. بنابراین، ارائه حمایت اجتماعی به شکل مهربانی، همراهی، مراقبت و کمک به این افراد بسیار مورد توجه است [
5]. یکی از مشکلات مزمن سالمندان که استقلال و کیفیت زندگی آنان را تهدید میکند، اختلالات شناختی است [
6] که شامل اختلال در یادگیری، حافظه، احساس، ادراک و حل مسائل است [
7]. اکثر افراد بالای 60 سال به دلیل ابتلا به بیماریهای مزمن، در اثر یک فقدان، مستعد ابتلا به افسردگی هستند. ویژگی مهم افسردگی، تغییر خلق است [
8] که میتواند به ناتوانی در فعالیتهای روزمره زندگی سالمند منجر شود [
9].
مسگر و همکاران در سال 1392 در مطالعهای در شهر بیرجند نشان دادند فعالیتهای روزمره زندگی میتواند باعث کاهش افسردگی در سالمندان شود [
10]. در سایر مطالعات نیز وجود ارتباط حمایت اجتماعی و اختلال شناختی با فعالیتهای روزمره زندگی تأیید شده است. برای مثال، وونگ و همکاران در پژوهشی بر روی زنان سالمند نشان دادند حمایت اجتماعی بر سلامت جسمی و روانی تأثیر مثبتی دارد [
11]. همچنین مطالعه کاظمی و همکاران بر روی سالمندان کهریزک نشان داد با کاهش وضعیت شناختی سالمندان، توانایی انجام کارهای روزانه مثل لباس پوشیدن و استحمام کردن کاهش مییابد [
12].
از آنجا که در تکلیف دوم از نظریه پک تحت عنوان سه تکلیف یکپارچگی من، چنین آمده است که سالمندی با تغییراتی همراه است و برای کسانی که سلامت روانیشان به حالات بدنشان وابسته است، اواخر بزرگسالی میتواند دوران سختی باشد. سالمندان باید با تأکید کردن بر تواناییهای شناختی و اجتماعی خود، محدودیتهای جسمانیشان را تعالی بخشند [
13]. یکی از چالشهای سالمندی محدودیت جسمی و عدم توانایی در انجام فعالیتهای روزمره زندگی است که میتواند ناشی از تجربه پیامدهای منفی مانند کاهش در تواناییهای روانی، شناختی، احساس تنهایی و عدم حمایت اجتماعی باشد. بنابراین، این پژوهش با هدف تعیین ارتباط بین حمایت اجتماعی، وضعیت شناختی و علائم افسردگی با فعالیتهای روزمره زندگی در سالمندان شهر امیرکلا انجام شد.
روش مطالعه
پژوهش حاضر یک مطالعه آزمایش-کنترل و قسمتی از فاز اول طرح کوهورت سالمندی است که پس از تصویب در کمیته اخلاق دانشگاه علومپزشکی بابل بر روی کلیه افراد 60 سال و بالاتر شهر امیرکلا در سال 1397 انجام شد. از 1616 نفر سالمندی که در مرحله اول بررسی شدند، 59 نفر دچار ناتوانی در فعالیتهای روزمره زندگی بودند (یعنی شیوع ناتوانی حدود 3 درصد محاسبه شد) که بهعنوان گروه آزمایش در نظر گرفته شدند و بیش از سه برابر یعنی 212 نفر نیز بهعنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. گروه آزمایش و کنترل همسانسازی شدند؛ به این ترتیب که به ازای یک نفر در گروه آزمایش، سه نفر از گروه کنترل انتخاب شدند. معیار ورود به مطالعه، رضایت افراد برای شرکت در مطالعه و معیارهای خروج از مطالعه نیز تکمیل ناقص پرسشنامهها و عدم تمایل به ادامه شرکت در مطالعه بود. همچنین برای رعایت اخلاق پژوهش، ضمن دریافت رضایت از تمام آزمودنیها، در ابتدا توضیح داده شد که شرکت در پژوهش، اختیاری است و نتایج مطالعه بهصورت گروهی و بدون ذکر نام است و برای مقاصد پژوهشی استفاده خواهد شد. در مطالعه حاضر، با توجه به اینکه از دادههای مرحله اول کوهورت امیر کلا استفاده شد، حقوق معنوی همکاران طرح کوهورت در این مطالعه رعایت شده است.
برای جمعآوری دادهها از تعدادی پرسشنامه استفاده شد که از طریق مصاحبه با فرد سالمند یا همراه ایشان تکمیل شد. این پرسشنامهها شامل شش بخش بود:
بخش اول
پرسشنامه مربوط به سؤالات جمعیتشناختی بود. این بخش شامل سؤالاتی در مورد سن، جنس، میزان تحصیلات، وضعیت تأهل، نوع شغل، وضعیت سکونت، ترتیبات زندگی، سطح درآمد و عضویت در گروههای اجتماعی و انجمنهای سالمند بود.
بخش دوم
پرسشنامه این بخش، مقیاس افسردگی سالمندان بود که شامل 15سؤال است و به هر سؤال امتیاز صفر یا 1 تعلق میگیرد. در 10 سؤال، پاسخ مثبت نشاندهنده علائم افسردگی است، در حالی که در مورد بقیه سؤالات (یعنی سؤالات 1، 5، 7، 11 و 13) پاسخ منفی نشاندهنده وجود علائم افسردگی است. بر اساس امتیاز حاصله میتوان بیماران را به چند دسته تقسیم کرد: نمرات صفر تا 4 بهعنوان نرمال، نمرات 5 تا 8 بهعنوان مبتلا به افسردگی خفیف، نمرات 9 تا 11 بهعنوان مبتلا به افسردگی متوسط و نمرات 12 تا 15 بهعنوان مبتلا به افسردگی شدید طبقهبندی میشوند. در ایران ملکوتی و همکاران ضریب آلفا و پایایی آن را به ترتیب 0/96 و 0/85 گزارش کردهاند [
14].
بخش سوم
این بخش مربوط به پرسشنامه ارزیابی مختصر وضعیت ذهنی بود که این پرسشنامه بهعنوان روشی عملی برای درجهبندی وضعیت شناختی بیماران در سال 1975 به وسیله فولستاین به متخصصان بالینی معرفی شد [
15]. برای پاسخگویی به 11 گویه این پرسشنامه 5 الی 10 دقیقه وقت لازم است. با استفاده از منحنی مشخصه عملکرد سیستم، نمره 22، نمره برش در نظر گرفته شد. آزمون در این نمره دارای حساسیت 90 درصد و اختصاصیت 93/5 درصد است. آزمون کوتاه وضعیت ذهنی قابلیت و پایایی مناسبی دارد و برای افتراق افراد دارای اختلال شناختی کارایی دارد [
16].
بخش چهارم
پرسشنامه، شاخص حمایت اجتماعی دوک بود. این پرسشنامه حمایت اجتماعی را با 11 سؤال در دو بعد تعاملات اجتماعی (4 سؤال) و رضایت اجتماعی (7 سؤال) اندازهگیری میکند. هر سؤال دارای نمره یک تا 3 بهصورت بهندرت/بسیار ناراضی (امتیاز 1)، گاهی اوقات/ناراضی (امتیاز 2) و اکثر اوقات/راضی (امتیاز 3) است. دامنه نمرات حمایت اجتماعی کل 33-11 است. هرچه نمره کسبشده بالاتر باشد، نشانه سطح بالاتری از حمایت اجتماعی است. پایایی این پرسشنامه در مطالعه فرامرزی و همکاران با ضریب آلفای کرونباخ 0/69 تأیید شده است [
17].
بخش پنجم
پنجمین پرسشنامه مربوط به پرسش نامه فعالیتهای روزمره زندگی بود که با استفاده از معیار کاتز ارزیابی شد [
18]. این قسمت شامل 7 سؤال در مورد فعالیتهای غذا خوردن، پوشیدن و درآوردن لباس، حمام کردن، رسیدگی به وضع ظاهر، راه رفتن، به بستر رفتن و بیرون رفتن از بستر و دستشویی رفتن است که در مطالعه تنجانی و آزادبخت، روایی محتوایی آن 0/82 گزارش شده است [
19]. همچنین حساسیت و ویژگی آن به ترتیب 0/75 و 0/96 بود. در این پرسشنامه به هر سؤال نمره صفر، 1 یا 2 تعلق میگیرد؛ نمره صفر به معنی وابستگی کامل در آن فعالیت، نمره 1 به معنی تا حدودی مستقل و نمره 2 به معنی کاملاً مستقل است که فرد میتواند به تنهایی آن فعالیت را انجام دهد. کسب نمره 14 به معنی مستقل بودن فرد است و کمتر از آن ناتوان در نظر گرفته میشود.
بخش ششم
در خصوص فعالیت ابزاری زندگی روزانه بود که با استفاده از پرسشنامه 10 سؤالی لاوتون ارزیابی شد [
20]. این پرسشنامه شامل استفاده از تلفن، رفتن به مکانهای دور، رفتن به مغازه برای خرید، آماده کردن غذای خود، انجام دادن کارهای منزل، دریافت دارو، اداره مسائل مالی خود، انجام کارهای سنگین اطراف خانه، بالا رفتن و پایین آمدن از پلهها و پیادهروی تقریباً به اندازه یک کیلومتر است. به سؤالات 1 تا 7، نمره 1، 2 یا 3 تعلق میگیرد که نمره 1 به معنی وابستگی، نمره 2 به معنی تا حدودی مستقل و نمره 3 به معنی مستقل بودن در آن فعالیت است. به سؤالات 8 و 9 و 10 نمره صفر و 1 تعلق میگیرد که صفر به معنی وابستگی و 1 به معنی مستقل بودن در آن فعالیت است. نمره کلی شاخص فعالیت ابزاری زندگی روزانه از صفر تا 24 است، بهطوری که نمره بیشتر از 20 بهعنوان توانمند و نمره مساوی یا کمتر از 20 بهعنوان ناتوان در نظر گرفته میشود [
21]. روایی محتوایی پرسشنامه مذکور در مطالعه تنجانی و آزادبخت 0/82 گزارش شده است [
19]. همچنین حساسیت و ویژگی آن به ترتیب 0/71 و 0/77 بود.
متغیرهای جمعیتشناختی و متغیرهای مستقل شامل حمایت اجتماعی، وضعیت شناختی و افسردگی و متغیرهای وابسته شامل فعالیتهای روزمره زندگی و فعالیت ابزاری روزانه زندگی با استفاده از پرسشنامههای مذکور مورد ارزیابی قرار گرفتند. آنالیز دادهها با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی (فراوانی، فراوانی نسبی، میانگین و انحرافمعیار) و تحلیلی (آزمون تی مستقل، رگرسیون لجستیک شرطی) در سطح معناداری کمتر از 0/05 با کمک نسخه 21 نرمافزار SPSS انجام شد.
یافتهها
در این مطالعه، بیشتر افراد در گروه سنی 75 الی 79 سال (27/7 درصد) بودند. اکثریت سالمندان بیسواد (80/8 درصد)، زن (58/3 درصد) و متأهل (72/3 درصد) بودند. تنها 13/7 درصد افراد گزارش کردند که تنها زندگی میکنند.
اکثریت شرکتکنندگان (51/7 درصد) علائم افسردگی را داشتند که در این میان 8/5 درصد افسردگی شدید داشتند. از نظر وضعیت شناختی، 32/1 درصد بیمار و 67/4 درصد سالم بودند. از نظر حمایت اجتماعی، اکثریت (78/6 درصد) معتقد بودند که از حمایت اجتماعی خوبی برخوردارند.
توانایی انجام فعالیتهای روزمره زندگی که شامل فعالیتهای غذا خوردن، پوشیدن و درآوردن لباس، راه رفتن، انجام دادن کارهای مربوط به وضعیت ظاهر، حمام کردن یا دوش گرفتن، به تخت یا رختخواب رفتن و بیرون آمدن، کنترل ادرار و مدفوع و دستشویی رفتن هستند، افراد را به دو گروه بدون ناتوانی و دارای ناتوانی تقسیم میکند.
دو گروه بدون ناتوانی و دارای ناتوانی از نظر سن، جنس، سطح تحصیلات و گروههای سنی تفاوت معناداری با یکدیگر نداشتند. این در حالی است که در گروه دارای ناتوانی تعداد افراد با علائم افسردگی (72/9 درصد)، وضعیت شناختی پایین (52/5 درصد)، عدم توانایی در انجام فعالیتهای ابزاری روزانه زندگی (96/6 درصد) و حمایت اجتماعی متوسط (49/2 درصد) به طور معناداری بیشتر بود (
جدول شماره 1).
یافتهها از بررسی نمرات بهدستآمده از پرسشنامهها نشان داد میانگین وضعیت شناختی در سالمندانی که در فعالیتهای روزمره زندگی ناتوانی نداشتند، بهطور معناداری بیشتر از افراد با ناتوانی در فعالیتهای روزانه زندگی بود (0/039=p). نتایج گویای آن بود که در سالمندان با ناتوانی در فعالیتهای روزمره زندگی، میانگین نمره افسردگی و وجود بیماری، بهطور معناداری بیشتر و حمایت اجتماعی و توانایی برای استفاده از ابزار در انجام فعالیتهای روزانه زندگی، بهطور معناداری کمتر بوده است (0/05>p) (
جدول شماره 2).
آنالیز رگرسیون لجستیک شرطی با فاصله اطمینان 95 درصد به صورت خام و تعدیلشده انجام شد. در رگرسیون لجستیک شرطی (با متغیر مستقل فعالیتهای روزمره زندگی)، تعدیل بر اساس وضعیت تأهل، سطح تحصیلات و با حضور متغیرهای مستقل علائم افسردگی، حمایت اجتماعی، وضعیت شناختی و بیماری مزمن انجام شد. دادهها در مدل خام نشان میدهد در سالمندان دارای علائم افسردگی، دارای اختلال شناختی و مبتلا به بیماریهای مزمن، شانس ناتوان شدن بیشتر است. اما در مدل تعدیلشده در سالمندان دارای اختلال شناختی (P=0/040, 95% CI (5/88-0/4), OR=2/47) و مبتلا به بیماریهای مزمن (P=0/026, 95 % CI (9/15-1/74), OR= 3/34) شانس ناتوان شدن بیشتر است. همچنین سالمندان دارای حمایت اجتماعی بالاتر شانس کمتری برای ناتوان شدن در انجام فعالیتهای روزمره دارند (P=0/001, 95% CI (0/41-0/6) OR=0/16) (
جدول شماره 3).
بحث
بر اساس مبانی نظری طرح، مهمترین مسئله سلامت در جمعیت سالمند، حفظ استقلال در انجام فعالیتهای روزانه آنهاست. در این مطالعه وجود ارتباط بین حمایت اجتماعی، وضعیت شناختی و علائم افسردگی با فعالیتهای روزمره زندگی در سالمندان شهر امیرکلا تأیید شده است.
طبق نتایج پژوهش حاضر، اکثریت سالمندان معتقد بودند که از حمایت اجتماعی خوبی برخوردار هستند و در سالمندان با ناتوانی در انجام فعالیتهای روزمره، حمایت اجتماعی بهطور معناداری کمتر بود. شانس داشتن حمایت اجتماعی بالاتر در افراد بدون ناتوانی در انجام فعالیتهای روزمره بهطور معناداری بیشتر از افراد با ناتوانی عملکردی بود. بنابراین، کل ابعاد حمایت اجتماعی با ظرفیت عملکردی مرتبط است. مطالعه انجامشده در دانمارک نیز که بین 1396 سالمند انجام شد، نشان داد حمایت اجتماعی جزء تعیینکنندههای ناتوانی سالمند است [
22]. مطالعهای ضمن تأیید یافتههای این مطالعه، نشان داد تمام ابعاد حمایت اجتماعی و مشارکت در فعالیتهای اجتماعی، در حفظ عملکرد سالمندان بالای 75 سال نقش مفید ایفا میکنند [
19]. در همین راستا، مطالعه سیستماتیک انجامیافته در دیتابیسهای مدلاین، امبیس، سایکانفوو SOCA نشان داد برخورداری از حمایت اجتماعی پایین با ناتوانی و کاهش عملکردی در سالمند همراه است. با وجود اهمیت حمایت اجتماعی در جوامع آسیبپذیر، حمایت اجتماعی با افزایش سن کاهش مییابد [
23]. بین سلامت و انزوای اجتماعی در سالمندان رابطه معکوس وجود دارد و داشتن سلامت روانی و اجتماعی میتواند در کاهش انزوای اجتماعی در میان این قشر آسیبپذیر، تأثیر مثبت داشته باشد [
24]. حمایت اجتماعی سالمندان در بندرعباس و شاهرود در حدود 70 درصد گزارش شد که همراستا با این مطالعه بود [
25, 26]. داشتن حمایت اجتماعی، یک عامل محافظتی در افراد دارای ناتوانی و یک فاکتور مؤثر بر سازگاری با عوارض پیری است. حمایت اجتماعی، افراد را قادر میسازد تا در شرایط استرسزا، احساس امنیت، آرامش، عزت نفس، ارزشمند بودن و تعلق خاطر داشته باشند و همه این عوامل با سلامت، همبستگی مثبت دارد [
27]، بهطوری که نجفی و باصری در مطالعه خود بیان میکنند که حمایت اجتماعی، خودشکوفایی و امید به زندگی در سالمندان را ارتقا میبخشد [
28].
نتایج حاصل از پژوهش حاضر در ارتباط با ابتلای سالمندان به بیماریهای مزمن نشان داد در سالمندانی که همزمان به دو یا چند بیماری مبتلا هستند، شانس ناتوانی در انجام فعالیتهای روزانه بالاتر است. این نتیجه در مطالعات مشابه مورد تأیید قرار گرفته است. حسینی و همکاران در مطالعه خود به ارتباط بین بیماریهای مزمن و ناتوانی در انجام فعالیتهای روزانه سالمندان دست یافتند [
21]. مارزوا و همکاران از پیامدهای ابتلا به بیماریهای مزمن، ناتوانی در انجام فعالیتهای روزانه را عنوان کردهاند. شاید بتوان گفت اولین چالشی که سالمندان با آن دست به گریبان هستند، ابتلا به بیماریهای مزمن است. بنابراین لازم است برای حمایت هرچه بیشتر این قشر آسیبپذیر در برابر این موضوع پیچیده اقداماتی صورت بگیرد تا شاید بتوان تا حدی از بیماریها و مشکلات ناشی از آن (مانند ناتوانی در انجام فعالیتهای روزانه) پیشگیری کرد [
29]. در مطالعه پورتلا و همکاران نتایج نشان داد تعداد بیشتر بیماریهای مزمن سالمند با ناتوانی در یک یا دو حیطه فعالیتهای ابزاری روزانه زندگی همراه است. به حداقل رساندن تأثیر محدودیتهای ناشی از ناتوانی در انجام فعالیتهای روزانه میتواند کیفیت و پایداری سیستم بهداشت عمومی را بهبود بخشد [
30].
یافتههای مطالعه پیشرو در مورد وضعیت شناختی نشان داد میانگین وضعیت شناختی در سالمندانی که در انجام فعالیتهای روزمره زندگی ناتوانی نداشتند، بهطور معناداری بیشتر از افراد با ناتوانی در انجام فعالیتهای روزمره زندگی بود. آنالیز رگرسیون لجستیک شرطی نشان داد در سالمندان با ناتوانی در انجام فعالیتهای روزمره زندگی، شانس ابتلا به اختلال شناختی بالاتر بوده است. بر این اساس میتوان گفت هر یک نمره افزایش در نمره اختلال شناختی، ناتوانی در انجام فعالیتهای روزمره زندگی را به اندازه 2/47 نمره افزایش میدهد. بر اساس یافتههای کاظمی و همکاران در سالمندان آسایشگاه خیریه کهریزک در قالب یک مطالعه مقطعی، همبستگی معناداری بین وضعیت شناختی و وضعیت عملکردی افراد سالمند حتی بعد از تصحیح از نظر عوامل مخدوشکننده وجود داشت. همچنین ارتباط معناداری بین امتیاز استحمام کردن، لباس پوشیدن و رفتن به توالت و وضعیت شناختی مشاهده شد [
12]. لی و همکاران که به بررسی تأثیر اختلالات شناختی بر فعالیتهای روزمره زندگی در سالمندان پرداختند، اظهار داشتند در سالمندان با زوال عقل، عدم توانایی در استحمام و کنترل مدفوع، این قشر را با مشکلات حادتری روبهرو میکند؛ در همین مطالعه آمده است که مهمترین عامل در پیشبینی تغییرات عملکرد فعالیتهای روزمره زندگی، اختلال شناختی است [
31]. بعضی از مطالعات ارتباط معناداری بین تمام اجزای فعالیتهای روزمره زندگی و امتیاز مختصر شناختی گزارش کردهاند [
32]. در مطالعهای که توسط کالا مهتا و همکاران انجام شد، خطر نسبی کاهش عملکرد در دو سال آینده در سالمندان با اختلال شناختی بهطور معناداری بالاتر گزارش شده است [
33]. در مطالعه گلد، 49/3 درصد از سالمندان از نظر توانایی انجام فعالیتهای روزمره زندگی در حد نیمهمستقل و 77/3 درصد نیز از نظر توانایی انجام فعالیتهای روزمره زندگی نیمهمستقل بودهاند که برای ادامه نقش و فعالیتها نیاز به حمایت داشتهاند [
34]. در مطالعه لین و همکاران، بیش از نیمی از سالمندان از نظر فعالیتهای روزمره، وابستگی کامل داشتند [
35]. علیزاده و همکاران نیز گزارش کردند حدود نیمی از سالمندان ایرانی مقیم استرالیا، از نظر انجام فعالیتهای روزمره زندگی، مستقل، 30 درصد نیمهمستقل و 14 درصد کاملاً وابسته بودند [
36]. مطالعه نوربخش و همکاران که امتیاز فعالیت ابزاری زندگی روزانه بر اساس وضعیت شناختی در سالمندان را بررسی کرده است، نشان میدهد با شدت یافتن کاهش حافظه در سالمندان، نمره فعالیت ابزاری زندگی روزانه نیز پایینتر خواهد بود [
37]. در سنین بالا با وجود بیماریهای مزمن، شاهد کاهش فعالیتهای جسمی و محدودیتهای حرکتی در جمعیت سالمند هستیم [
38]. در مطالعه حاضر نیز بهطور معناداری وجود بیماری در افراد دارای ناتوانی در فعالیتهای روزمره زندگی گزارش شد. شناخت وضـعیت سالمندان از نظر وجود نقـص شـناختی و عملکـردی میتواند در تـدوین برنامههای کـاربردی و زیربنایی برای این گروه از جامعه مؤثر واقع شود. سالمندان خواهان زندگی سرشار از معنا هستند و نمیخواهند تا زمان رویارویی با فرایند مرگ با اغتشاش فکری، زندگی مشقتباری را سپری نمایند. شاید مسئله مهم از نگاه سالمند، این باشد که چگونه میتوانم ضعفهایم را اصلاح کنم. برای رفع ضعف موجود، حمایت اجتماعی نقش بسزایی دارد.
در این مطالعه، آنالیز رگرسیون لجستیک شرطی تعدیلشده برخلاف مدل رگرسیون لجستیک شرطی خام نشان داد در سالمندان، داشتن علائم افسردگی بر شانس ناتوانی در انجام فعالیتهای روزمره زندگی اثر ندارد. افسردگی یکی از شایعترین و ناتوانکنندهترین اختلالات روانی در بین سالمندان اسـت که با عوارضی مانند ناتوانی عملکردی، آسیبپذیری و از دست دادن سلامتی همراه است [
39]. بر اساس برخی از مطالعات، این اختلال باعث کاهش توانایی فردی در انجام فعالیتهای روزمره زندگی (با وسیله) میشود. بین ناتوانی سالمندان و وضعیت افسردگی آنان رابطه معنادار و مستقیمی وجود دارد؛ به این معنا که با افزایش میزان افسردگی، میزان ناتوانی سالمندان افزایش مییابد. برخی از مطالعات قبلی، نتایج متفاوتی را گزارش دادهاند [
40]. اسکات و همکاران نیز ارتباط معناداری بین عملکرد جسمی، افسردگی و وضعیت روحیه سالمندان پیدا نکردند [
41]. به نظر میرسد بهرهمندی سالمندان از خدمات پزشکی، توانبخشی، روانشناسی و برنامههای مختلف آموزشی و فعالیتهای گروهی از جمله ورزش و اردوهای زیارتی و سیاحتی، سبب کاهش میزان افسردگی در مطالعه اخیر شده باشد. مطالعه محمدزاده و همکاران در شهر مانه و سملقان نشان داد افسردگی با فعالیتهای روزمره و ابزاری در سالمندان، ارتباط آماری معکوس و معناداری دارد [
42]. در مطالعه وادا و همکاران در ژاپن نیز افسردگی با فعالیتهای روزانه، همبستگی ضعیف و معکوسی داشت و سالمندان افسرده بهطور معناداری نمرات فعالیتهای روزمره زندگی کمتری داشتند [
43]. بوزو و همکاران در مطالعه خود در ترکیه نشان دادند افسردگی با نمره فعالیتهای روزمره زندگی ارتباط معکوس معنیداری دارد و هرچه نمره فعالیتهای روزمره زندگی بالاتر باشد، نمره افسردگی سالمند کمتر میشود [
44]. چراکه رفتارهای مرتبط با سلامتی مانند انجام ورزش و فعالیتهایی مانند پیادهروی در پارک یا حضور در اماکن، نیاز به وجود استقلال نسبی در فعالیتهای روزمره سالمند دارد. شاید افسردگی حاصل کمتوجهیها و حمایتهای ضعیف اطرافیان باشد که موجب شده است سالمند احساس تنهایی و طردشدگی را تجربه کند. حمایت اجتماعی ممکن است بین استرس و افسردگی مانند سپر محافظ عمل کند. بنابراین، باید تلاشهای جدی و مـستمری در زمینه ارزیابی سالمند از نظر افسردگی، وضعیت شناختی، حمایت اجتماعی و وضعیت کلی سالمند داشته باشیم و در حفظ و ارتقای وضعیت موجود سالمندان بکوشیم و با توانمندسازی جسمی و ذهنی سالمند همگام با حمایت اجتماعی، استقلال سالمند را در جنبههای مختلف زندگی بهبود ببخشیم. حتی در شرایط طغیان بیماریها از جمله شرایط فعلی که تمامی کشورها با بیماری ناشی از ویروس کرونا تحت تأثیر قرار گرفتهاند [
45]، مسئله حمایت خانواده و ارتباط کافی و دلسوزانه در کنار خویشاوندان بهعنوان مراقبت درمانی تسکینی در سالمندان توصیه میشود [
27]. با توجه به اینکه از استراتژیهای مقابله با ویروس کرونا، ماندن در منزل و کاهش ترددهاست، نگرانی بهداشت عمومی این است که این جداسازیها نباید منجر به انزوای اجتماعی در سالمندان شود [
45]. نظر به اهمیت حمایت و تعامل اجتماعی در سالمندان، سازمان بهداشت جهانی نیز اعلام کرده است شرایط انزوای اجتماعی ناشی از ویروس کرونا در سالمندان با مشکل زوال عقل یا دمانس موجب افزایش اضطراب، عصبانیت، استرس و آشفتگی در آنها میشود [
46] و خانواده و جامعه باید هوشیارانه با این مشکل و عوارض آن روبهرو شوند. یکی از اقدامات مناسب، استفاده از فنآوری آنلاین است که پایینترین سطح آن تماس تلفنی و مجازی است.
نتیجهگیری نهایی
وجود اختلال شناختی و ابتلا به بیماریهای مزمن در سالمندان با ایجاد ناتوانی در انجام فعالیتهای روزمره زندگی رابطه مثبت و معنادار دارد. این در حالی است که افزایش حمایت اجتماعی در ارتقای توانایی انجام فعالیتهای روزمره زندگی سالمندان مؤثر است، بنابراین غربالگری سالانه سالمندان از نظر وجود بیماریهای مزمن و وضعیت شناختی و بهبود و گسترش شبکه حمایت اجتماعی سالمندان میتواند نقش مؤثری در پیشگیری از ناتوانی عملکردی و حفظ سطح فعالیت سالمندان داشته باشد. بر اساس یافتههای این مطالعه میتوان امیدوار بود که با بررسی دقیق سلامت سالمندان از نظر ابتلا به بیماریهای مزمن و وضعیت شناختی و حمایت اجتماعی توسط تیمهای بهداشتی و درمانی و اعضای خانواده آنها از پیشرفت ناتوانی سالمندان در انجام فعالیتهای روزانه زندگی پیشگیری شود و با تأکید بر تواناییهای روانی، شناختی و حمایت اجتماعی، فعالیتهای روزمره سالمندان بهبود یابد.
این مطالعه دارای محدودیتهایی بود که از آن جمله میتوان به عدم وجود نظام علت و معلولی (که برای فهم بهتر رابطه علی معلولی مطالعات آیندهنگر پیشنهاد میشود) و عدم استفاده از آزمونها و معاینات بالینی بر اساس راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی و همینطور نمونهگیری در یک شهر که امکان تعمیمپذیری مطالعه به کل کشور به علت تنوع قومی و فرهنگی را دچار مشکل میکند، اشاره کرد. در این پژوهش کلیه افرادی که در فاز اول کوهورت امیرکلا از نظر انجام فعالیتهای روزانه زندگی ناتوان بودند، بهعنوان ازمایش و بیش از سه برابر بهعنوان کنترل انتخاب شدند. نقطه ضعف این پژوهش این بود که از موارد شیوع بهعنوان مورد استفاده شد نه از موارد بروز، یعنی نمونهها شامل بدترین و بهترین نبودند. ضمناً بهتر بود برای همسانسازی نمونههای آزمایش و کنترل از روشهای دقیقی نظیر Propensity Score استفاده میشد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
پژوهش حاضر پس از تصویب در کمیته اخلاق دانشگاه علومپزشکی بابل با کد IR.MUBABOL.HRI.REC.1397.054 انجام شد.
حامی مالی
ین مقاله نتیجه طرح تحقیقاتی پایاننامه دانشجویی مقطع کارشناسی ارشد سلامت سالمندی نویسنده اول، در گروه پزشکی اجتماعی و دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بابل است و با حمایت مالی معاونت پژوهشی دانشگاه انجام شده است
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی: سمانه پورهادی، سید رضا حسینی، شیما سام و فرزان خیرخواه؛ تحقیق و بررسی: سیما خدادادی، سمانه پورهادی و سید رضا حسینی؛ ویراستاری و نهاییسازی: تمام نویسندگان.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از مسئولین محترم دانشگاه و تمامی سالمندانی که در این پژوهش با ما همکاری کردند، تقدیر و تشکر میشود.