بیماری آلزایمر شایعترین و شناختهشدهترین علت خردزدودگی (دمانس) است، یک نابسامانی پیشرونده و برگشتناپذیر مغزی که بر کارکرد شناختی شخصیت، اندیشه، ادراک و رفتار تأثیر میگذارد. بیماری آلزهایمر چهارمین علت مرگ در کشورهای غربی است. جالب است بدانیم که این بیماری تا یکصد سال پیش از این برای جامعه پزشکی ناشناخته بود و مشخصاً نامی هم نداشت. دکتر آلوییز آلزهایمر با بررسیهای دقیق بالینی روانپزشکی، نوروپاتولوژیک و نوروآناتومیک چند مورد، ازجمله نخستین مورد شناختهشده این بیماری که خانمی موسوم به آگوسته دتر بود، وجود این بیماری را حدس زد و مستند نمود. سپس امیل کرپلین با آگاهی از مواردی که دکتر آلزایمر بررسی کرده بود و نیز موارد دیگری که در نخستین دهه قرن بیستم از این بیماری منتشر شده بود، نام آلزایمر را بر این بیماری نهاد. توصیفهای آلزایمر و کرپلین با آنچه امروز به عنوان بیماری آلزایمر میدانیم مطابقت دارد. میکروسکوپ الکترونی، شکلشناسی کمّی و بیوشیمی پیشرفته از نیمه دوم قرن بیستم میلادی تاکنون دوره جدیدی را در پژوهشهای مربوط به دمانس با توصیف فوق ساختاری و بیوشیمیایی از پلاکهای پیری و نوروفیبریلری که نشانگرهای عمده بیماری آلزایمر هستند، گشوده است. پژوهشهای بنیادی موجب بینش به ژنتیک مولکولی و پاتوفیزیولوژی بیماری آلزایمر شد و بر پایه یافتههای بیوشیمیایی گزینشهای نوین درمان داروشناختی ممکن شد. کوششهای آینده احتمالاً بیشتر بر پیشگیری از وقوع بیماری متمرکز است. استرس اکسیداتیو، یونهای فلزی و پروتئینهای تجمعیافته نابجا و التهاب همه از مواردی است که احتمالاً در سببشناسی آلزایمر نقش دارند و پژوهشهای آینده متمرکز بر شناخت بهتر و جلوگیری از رویدادن آنها خواهد بود و سرانجام اینکه پیوند سلولهای بنیادی که در جانوران منجر به بهبود چشمگیر در کارکرد مغز شده است میتواند راهگشای درمان بیماری آلزایمر در آینده باشد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |