مقدمه
توزیع سنی در ایران با سرعت بالا بهسوی سالخورده شدن جمعیت پیش میرود [1]. اختلال افسردگی یکی از شایعترین انواع بیماری روانی در میان سالمندان است [2] که براساس گزارش سازمان جهانی بهداشت شیوع این اختلال در سالمندان از 10 تا 20 درصد در کشورهای مختلف متفاوت است [3]. نتایج مطالعات متاآنالیز در سال 2022 نشان داد شیوع کلی افسردگی در میان سالمندان جهان 28/4 درصد بود [4]. شیوع افسردگی سالمندان ایرانی 53/7 درصد است [5]. گزارشات تأکید میکند شیوع افسردگی در سالمندان در حال افزایش است [6]. افسردگی تأثیر بسزایی در زندگی فرد دارد. چنانکه یکی از علل اصلی ناتوانی در سراسر جهان و عامل تعیینکننده مرگهای به علت خودکشی است [7]. این اختلال در دوران سالمندای تأثیر منفی بر سلامت جسمانی و عملکرد زندگی روزمره دارد و ممکن است روند پیری در سلولها را تسریع کند [8]. همچنین ارتباط نزدیکی با ایجاد بیماریهای فیزیکی مزمن (مانند آرتریت، آنژین، آسم، بیماریهای قلبیعروقی و دیابت) دارد [9]. کیفیت زندگی سالمندان نیز تحت تأثیر افسردگی کاهش مییابد. زیرا آنها غمگین، خسته و نسبت به شرایط اطراف خود احساس گناه میکنند [10].
افسردگی اواخر عمر یک اختلال پیچیده و ناهمگن است که با یک دوره مزمن همراه است [11]. بروز علائم تغییرات شناختی، علائم جسمی و از دست دادن علایق در سالمندان نسبت به علائم عاطفی در افراد جوانتر، بیشتر است [12] و پیشآگهی ضعیفی دارد [13]. اغلب افسردگی در سالمندان شناسایی نشده باقی میماند و علائم آن به بیماریهای جسمی موجود نسبت داده میشود [3]. نتایج یک مطالعه بزرگ در چین نشان داد شیوع علائم افسردگی در چینیهای میانسال و سالمند تقریباً 32 تا 37 درصد در سالهای 2008 تا 2015 بود [14]. یافته پژوهشی دیگر نشان داد افراد در اواخر عمر ممکن است تا 10 درصد یک دوره مداوم و مزمن علائم افسردگی را تجربه کنند [15]. باتوجهبه عدم تشخیص بالقوه افسردگی در سالمندان، ضروری است علائم افسردگی بهطور مداوم بررسی و پیگیری شوند تا جهت درمان ارجاع داده شوند؛ چراکه هرچه بیمار زودتر درمان را شروع کند کارآمدتر خواهد بود.
عوامل خطر متعددی در بروز و روند افسردگی نقش دارند. انزوای ناشی از بازنشستگی، کاهش تعاملات اجتماعی، عدم حمایت، عوامل شناختی، مانند حافظه، کاهش تحرک و وابستگی [10] با افسردگی مرتبطاند. مطالعهای در ایران نشان داد عوامل جمعیتشناختی همچون فوت همسر، بازنشستگی، خانهنشینی، درآمد و افزایش بیماریهای مزمن در بروز افسردگی نقش دارند [16]. عوامل خطر آن ممکن است باعث عود مجدد این بیماری پس از یک دوره وضعیت روانی ثابت در افراد شود. شیوع افسردگی مکرر، بین 25 تا 40 درصد برآورد شده است [17]. بنابراین علاوه بر پیگیری مداوم علائم، شناخت عوامل مؤثر بر افسردگی و جهت پیشگیری از شیوع افسردگی و علائم آن در سالمندان نیاز است.
پیگیری افسردگی سالمندان و شناسایی عوامل مؤثر بر بروز، تشدید، بهبودی آن اهمیت زیادی دارد. نتایج مطاله کوهورت پنگپید و همکاران در تایلند نشان داد از هر 10 بزرگسال میانسال و مسن، یک نفر در پیگیری 2 ساله دچار علائم افسردگی شد. همچنین شیوع افسردگی مداوم در افرادی با وضعیت اقتصادی ذهنی پایین، مشارکت اجتماعی پایین و تعداد بیشتری از بیماریهای مزمن بیشتر بود [18]. مطالعهکوهورت محمد و همکاران در هند نشان داد شیوع کلی افسردگی در اواخر عمر 8/4 درصد بود و این اختلال با افزایش خطر زوال شناختی و زوال عقل مرتبط است [19].
باتوجهبه ضرورت شناسایی عوامل مؤثر بر بروز، تشدید، بهبودی افسردگی سالمندان و فقدان مطالعه طولی روند علائم افسردگی و فاکتورهای مؤثر، پرداختن به این شکاف تحقیقاتی اهمیت دارد. بنابراین هدف این مطالعه تعیین روند علائم افسردگی و فاکتورهای مؤثر بر آن در سالمندان امیرکلا در یک مطالعه 5 ساله است. این نتایج میتواند به محققان و برنامه ریزان کمک کند تا گام هایی برای شناسایی و رسیدگی به مسائل مربوط به سلامت روان و طول عمر سالم در سالمندان بردارند.
روش مطالعه
در این مطالعه آیندهنگر، نمونهها از 2 فاز 1 ( سال 1390) و فاز 2 (سال 1395)، شامل 800 سالمند (60 سال و بالاتر) از طرح کوهورت سالمندان امیرکلا بابل وارد مطالعه شدند. نمونهگیری بهصورت تصادفی ساده از سامانه ثبت اطلاعات بیماران سالمند بود. در این روش نام همه سالمندان در یک لیست گرفت. سپس از این فهرست، تعدادی از افراد بهصورت تصادفی و بدون هیچ قاعده خاصی انتخاب شدند. لیست انتخابی با استفاده از نرمافزار رایانهای صورت گرفت و نمونهها بهطور تصادفی انتخاب شدند. دادههای کوهورت ازطریق پرسشنامه توسط محقق در منزل افراد جمعآوری شد. نحوه جمعآوری در مقالات قبلی بهطور مفصل گزارش داده شده است [20-22]. در این مطالعه علائم افسردگی در این 2 فاز مورد مقایسه قرار گرفت و ارتباط علائم افسردگی با ویژگیهای جمعیتشناختی، فعالیت فیزیکی و وضعیت شناختی ارزیابی شد.
معیارهای ورود: سن 60 سال و بالاتر، سکونت در شهر امیرکلا، موجود بودن اطلاعات سالمند در بانک اطلاعاتی در هر دو فاز اول و دوم مطالعه کوهورت سالمندان امیرکلا.
معیارهای خروج: افرادی که در ابتدای مطالعه ازنظر فعالیتهای روزمره زندگی و فعالیتهای ابزاری زندگی ناتوان بودند یا ناتوانی شدید داشتند و افرادی که در حین مطالعه فوت کردند. اطلاعات جمعیتشناختی شامل سن، جنس، سطح تحصیلات و وضعیت تأهل ازطریق پرسشنامه جمع آوری شد. سابقه بیماری زمینهای با پرسش از افراد و نسخه پزشک بوده است.
طرح تحقیقاتی این مطالعه با کد 724134028 در کمیته اخلاق در پژوهشکده دانشگاه علومپزشکی بابل مورد موافقت قرار گرفت. تمامی شرکتکنندگان، پس از دریافت اطلاعات مرتبط با شیوه انجام مطالعه، با ارائه فرم رضایتنامه آگاهانه وارد مطالعه شدند.
علائم افسردگی سالمندان با استفاده از پرسشنامه افسردگی سالمندان (GDS) ارزیابی شد که شامل 15 سؤال است. به هر سؤال امتیاز صفر یا 1 تعلق میگیرد. در 10 سؤال پاسخ مثبت نشاندهنده علائم افسردگی است، اما درمورد بقیه سؤالات (سؤالات 1، 5، 7، 11 و 13) پاسخ منفی نشاندهنده وجود علائم افسردگی است. براساس امتیاز حاصله میتوان بیماران را به چند دسته تقسیم کرد: نمرات صفر تا 4 بهعنوان نرمال، نمرات 5 تا 8 بهعنوان مبتلا به افسردگی خفیف، نمرات 9 تا 11 بهعنوان مبتلا به افسردگی متوسط و نمرات 12 تا 15 بهعنوان مبتلا به افسردگی شدید طبقهبندی میشوند. در ایران ملکوتی و همکاران ضریب آلفا و پایایی آن را به ترتیب 0/96 و 0/85 گزارش کردهاند [23]. در این پژوهش، روند تغییرات نمرات GDS در دو فاز مطالعه با فاصله 5 سال مورد بررسی قرار گرفت. شرکتکنندگان براساس تغییرات نمره GDS به دو گروه تقسیم شدند: گروه اول افرادی بودند که نمره GDS آنها بهتر شده بود یا تغییری نداشت. گروه دوم نیز شامل افرادی بود که GDS آنها بدتر شده بود. سپس باتوجهبه 2 گروه ایجادشده سایر متغیرها و تفاوت آن در گروههای متخلف بررسی شد.
جهت ارزیابی وضعیت شناختی سالمندان از پرسشنامه کوتاه وضعیت شناختی سالمندان (MMSE) استفاده شد. این آزمون 11 سؤال دارد که 5 بعد جهتیابی، ثبت اطلاعات، توجه و محاسبه، یادآوری و زبان را ارزیابی میکند. بیشینه و کمینه امتیاز این پرسشنامه 30 و صفر است. اگر سالمند امتیاز 25 یا بیشتر کسب کند، نرمال تلقی میشود. امتیاز 21 تا 24، 10 تا 20 و کمتر از 9 به ترتیب بهعنوان اختلال شناختی خفیف، متوسط و شدید طبقهبندی میشوند. پایایی آزمون MMSE با ضریب آلفای کرونباخ بالای 0/8 تأیید شده که نشاندهنده انسجام داخلی قوی آن است. همچنین روایی آن ازطریق همبستگی بالا با سایر ابزارهای شناختی و تأیید متخصصان، اعتبار علمی این ابزار را در ارزیابی وضعیت شناختی سالمندان ایرانی اثبات کرده است [24].
از پرسشنامه فعالیت فیزیکی سالمندان (PASE) جهت بررسی فعالیت فیزیکی سالمندان استفاده شد. این پرسشنامه دارای 3 بخش اوقات فراغت (6 سؤال)، فعالیت منزل (3 سؤال) و فعالیت شغلی (1 سؤال) است. امتیاز PASE از صفر تا 400 بوده نمره قبولی آن 150 است. امتیازات بیشتر از 150 دال بر فعالیت بدنی مطلوب است. این پرسشنامه شامل سؤالاتی درباره فعالیتهایی همانند پیادهروی، استراحت در بستر، فعالیتهای نیازمند نشستن، فعالیتهای ورزشی و تفریحی و فعالیتهای در منزل و غیره است [25] . پایایی مقیاس PASE با ضریب آلفای کرونباخ بالای 0/7 و ضریب همبستگی درونطبقهای بین 0/6 تا 0/8 تأیید شده و روایی آن ازطریق ارزیابیهای محتوایی و ظاهری به تأیید متخصصان رسیده است [26].
آنالیز دادههای این مطالعه ازطریق آزمونهای تکمتغیرهای مانند تی و تست کای مربع برای بررسی ارتباط بین متغیرها و از مدلهای رگرسیونی برای تصحیح اثرات متغیرهای مخدوشکننده استفاده شد. P<0/05 معنیدار تلقی میشود. دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافتهها
در این مطالعه (57/5 درصد) 460 نفر مرد و (42/5 درصد)340 نفر نیز زن بودهاند. بیشترین فراوانی ازنظر سن در بازه سنی 60 تا 65 سال شامل 338 نفر (42/3 درصد) بودند. همچنین در این بررسی (88 درصد) 704 نفر متأهل، (91/4 درصد) 731 نفر بیسواد یا کمسواد (ابتدایی یا راهنمایی) بودند. در فاز اول این مطالعه (39/2 درصد) 314 نفر دارای علائم افسردگی بودند که در فاز دوم بهطور معناداری کاهش یافت و به (35/25 درصد) 282 نفر رسید (
جدول شماره 1).

همانطور که
جدول شماره 2 نشان میدهد (20/40 درصد) 99 نفر از سالمندانی که افسردگی نداشتند در فاز 2 دچار علائم افسردگی شدند.

همچنین (58/28 درصد) 183 نفر از سالمندانی که افسرده بودند در فاز 2 افسرده باقی ماندند (41/72 درصد). 131 نفر که در فاز 1 افسرده بودند در فاز 2 علائم افسردگی نداشتند که نتایج آزمون مک نیمار نشان میدهد بروز افسردگی و پایداری افسردگی در فاز 2 کوهورت بهطور معناداری بیشتر از بهبودی افسردگی بوده است.
همانطور که نتایج آزمونهای کایاسکوئر در
جدول شماره 3 ملاحظه میشود متغیر جنسیت در تشدید / بروز علائم افسردگی تأثیر معنیداری داشته است.

به این صورت که (41/10 درصد) 189 نفر ازمردان وضعیت افسردگیشان بدتر شده است، درحالیکه این رقم در زنان (33/80 درصد) 115 نفر است و این اختلاف ازلحاظ آماری معنیدار بوده است (P=0/036). افراد با تحصیلات دبیرستان و بالاتر 26/1 درصد وضعیت افسردگیشان بدتر شده بود. درحالیکه این رقم در افراد بیسواد 40/50 درصد است؛ گرچه این اختلاف ازلحاظ آماری معنیدار نبود. بقیه متغیرها، از قبیل اختلال شناختی، نمره فعالیت فیزیکی و غیره تأثیر معنیداری روی تغییرات وضعیت افسردگی نداشتند. همچنین نتایج آزمون تی نشان داد میانگین نمره افسردگی در فاز 1 برابر با 3/35±4/28 بود که در فاز 2 به 3/46±3/96 کاهش یافت و این کاهش ازلحاظ آماری معنیدار بود (P=0/007).
جدول شماره 4 نتایج آزمون رگرسیون لجستیک برای بررسی متغیرهای تأثیرگذار بر روند علائم افسردگی در بین فازهای 1 و 2 کوهورت سالمندان امیرکلا را نشان میدهد.

همانطور که در
جدول شماره 4 ملاحظه میشود جنس مرد نسبت به زن (CI=1/03-2/21، OR=1/51 P=0/036، (OR=1/51، ریسک فاکتور خطر افزایش علائم افسردگی در طول کوهورت 5 ساله است، اما داشتن تحصیلات دبیرستان و دانشگاهی نسبت به بیسواد (OR=0/41 ،CI=0/22–0/75 ،P=0/004) فاکتور محافظتی برای تشدید / بروز علائم افسردگی در طی 5 سال بوده است. گرچه متغیر جنس، یعنی مرد بودن باعث افزایش تغییرات افسردگی بوده است و داشتن تحصیلات دبیرستان و دانشگاهی اثر محافظتی داشته، اما تغییرات افسردگی در آنها 60 درصد کمتر بوده است.
بحث
از یافتههای مهم این تحقیق این بود که فراوانی افسردگی در طی 5 سال حدود 4 درصد کاهش یافت، البته شدت افسردگی تغییری نیافت. یافتههای مطالعه وانگ و همکاران در چین نشان داد در طول سالهای 2008 تا 2015 روند شیوع علائم افسردگی نسبتاً پایدار بود، اما در بازه زمانی کمتر، از سال 2011 تا 2015 بروز افسردگی 4/4 درصد کاهش یافت [13]. در مقیاس تعداد سالهای کمتر، نتایج 2 مطالعه با مطالعه حاضر همخوانی دارد، اما بهصورت کلی نتایج 2 مطالعه متفاوت است که احتمالاً علت تفاوت طول مدت پیگیری بیشتر نسبت به این مطالعه است. یافتههای مطالعه طولی لی و همکاران طی سالهای 2004 تا 2017 نشان داد، میانگین شدت افسردگی در طول زمان کمی افزایش داشت [27]. نتایج این مطالعه با مطالعه ما غیرهمسو بود. علت این تناقض احتمالاً طول مدت پیگیری مطالعه و تعداد نمونه بیشتر نسبت به این مطالعه است. همچنین یافته مطالعه باستا و همکاران نشان داد بروز تشخیص افسردگی در فاصله فاز 1 تا 2 تقریبا 8 درصد افزایش پیدا کرد [28].
در تبیین تفاوت نتایج 2 مطالعه، مشاهده شد نوع تشخیص افسردگی در مطالعه باستا در مرحله اول سابقه، خودگزارششده و در مرحله دوم مصاحبه بالینی و تست GDS بود. همچنین 61 درصد از افرادی که دارای افسردگی تشخیص داده شده بودند در مرحله اول شناسایی نشده بودند و 2 سؤال غربالگری مربوط به خلقوخوی، احتمال تشخیص افسردگی تشخیص دادهنشده را تا 90 درصد افزایش داد. به علاوه حجم نمونه مطالعه ذکرشده بسیار بیشتر بود. به نظر میرسد هرچه طول مدت پیگیری علائم افسردگی بیشتر و ابزار سنجش دقیقتر باشد، میزان تشخیص بروز علائم افسردگی در سالمندان بالاتر میرود. تحقیقات نشان داد نرخ عود در سنین بالاتر بیشتر به نظر میرسد [29]. به نظر میرسید سیر تغییرات علائم افسردگی در بلندمدت روند پایدار و یا افزایشی، اما در طول بازه کوتاهتر (این مطالعه) ناهمگن و با کمی افزایش یا کاهش همراه است. چالشهای متعدد فیزیولوژیکی اجتماعی و روانی که در این بازه سنی به وجود میآید احتمال مستعد شدن بروز افسردگی را در سالمندان افزایش میدهد. همچنین سالمند ممکن است آگاهی و آموزش لازم را در شناخت علائم افسردگی نداشته باشد؛ بنابراین پیگیری مداوم علائم افسردگی مسئله مهم در بهداشت روان سالمندان است.
از یافتههای دیگر مطالعه، این بود که بعد از 5 سال، بروز افسردگی سالمندی حدود 20 درصد و پایداری افسردگی بیش از50 درصد بود. در برخی مطالعات، میزان بروز افسردگی و پایداری آن کمتر از مطالعه ما بوده است. نتایج مطالعه پنگپید و همکاران نشان داد بروز افسردگی 9/8 درصد و پایداری افسردگی 18/3 درصد بود [18]. علت این تفاوت احتمالاً مربوط به تفاوت در تعداد نمونه، پرسشنامه افسردگی و تفاوت قومیملیتی باشد. اما در پژوهش دو و همکاران، بروز افسردگی بالاتر از مطالعه ما بود. بهطوریکه آنها، بروز افسردگی بعد از پیگیری 4 ساله را 8/28 درصد گزارش کردند [30]. احتمالاً علت تفاوت در بروز حجم نمونه بیشتر مطالعه ذکرشده باشد. نتایج یک پژوهش در بریتانیا، که سیر علائم افسردگی را در 8000 سالمند بررسی کرد، نشان داد اکثر شرکتکنندگان مسیری از حداقل علائم افسردگی را نشان دادند که یک الگوی فزاینده را در طول زمان نشان میداد. شدت علائم در تمام ارزیابیهای انجامشده از نقطه برش بالینی تعیینشده برای افسردگی فراتر رفت [31].
مطالعه دیگری گزارش داد چگونه تقریباً نیمی از سالمندان افسرده تشخیص خود را حتی پس از 2 سال حفظ کردند و 61 درصد دوره مزمن علائم افسردگی داشتند [32]. این نتایج با مطالعه ما همخوانی داشت. تغییرات مراحل رشدی و چالشهای اواخر عمر، عدم حمایت اجتماعی و اقتصادی، استفاده از برخی داروها، مشکلات جسمی، اختلالات خواب و بیخوابی، فوت افراد نزدیک، هزینههای بالای درمان، وابستگی، عدم تشخیص و پیگیری برای درمان یا قطع درمان افسردگی و تجربه شرایط استرسزا در طول زمان، احتمالاً باعث پایداری و بروز افسردگی در سالمندان میشود. این نتایج بر نیاز به شناسایی عواملی که در سالمندان بر بروز و پایداری علائم افسردگی تأثیر دارند تأکید دارد [33، 34].
یافتهها نشان داد جنس مرد از ریسکفاکتورهای خطر بدتر شدن وضعیت افسردگی، اما تحصیلات بالا، نقش محافظتی در بروز و تشدید افسردگی داشته است. برخلاف این نتایج، مطالعاتی از تأثیر فعالیت شناختی، بیماریهای زمینهای و فعالیت فیزیکی بر بروز / تشدید علائم افسردگی حمایت میکنند [10، 16، 18، 19]. نتایج مطالعات کوهورت، کومیس، باستا، وانگ، و یانگ یافته این مطالعه را درمورد متغیر تحصیلات تأیید میکنند [14، 28، 35، 36]. در این مطالعات افراد افسرده تحصیلات پایینتری داشتند. مطالعات نشان میدهد شیوع و میانگین افسردگی در زنان نسبت به مردان بیشتر است [14، 28، 36]، اما این تفاوت شیوع با افزایش سن کاهش مییابد و در افراد بالای 75 سال مشهود نیست [37].
وضعیت تأهل نقش مهمی در تعدیل افسردگی دارد. زنان دارای شبکههای حمایت اجتماعی قویتری هستند که میتواند این اختلاف را توضیح دهد. مطالعات نشان میدهند عوامل زمینهای نیز مانند فرصتهای آموزشی محدود و زمینه اجتماعیاقتصادی ضعیف، در آسیب زنان درزمینه سلامت روان مؤثر است. در مقابل در مردان مسنتر، ارتباط بیشتری بین علائم افسردگی و بیماریهای مزمن وجود دارد. همچنین انزوا، تنهایی، سیگار کشیدن، مصرف الکل و کمتحرکی با خطر افسردگی در این گروه ارتباط دارند [38]. به علاوه مطالعات نشان دادهاند زنان نسبت به مردان فعالانه دنبال درمان دارویی و ادامه دادن درمان هستند در مقابل، جنسیت مرد غیرفعال است و کمتر از جنسیت زن به دنبال گزینههای درمانی است. باتوجهبه مطالعات گذشته، مردان به دلیل ترس از انگ و ضعیف دیده شدن و کلیشه فرهنگی کمتر جهت درمان اقدام میکنند. این روند در جمعیت جوان نیز وجود دارد. همچنین ازنظر جنسیت و برخلاف شیوع افسردگی، خودکشی در مردان بیشتر از زنان مشهود است [10]. عامل محافظتی تحصیلات بالا بر افسردگی نشان میدهد آموزش، آگاهی و بودن در شبکه و گروه اجتماعی میتواند در جهت کاهش بروز علائم افسردگی مفید باشد.
یافتهها نشان داد بود برخی از متغیرها از قبیل فعالیت شناختی، فعالیت فیزیکی، سن تأهل و بیماریهای زمینهای فاکتورهای مؤثر بر تشدید / بروز افسردگی در طی 5 سال نبود.متضاد یافتههای ما، مطالعاتی از تأثیر فعالیت شناختی، بیماریهای زمینهای و فعالیت فیزیکی بر بروز / تشدید علائم افسردگی حمایت میکنند [10، 16، 18، 19]. همچون ویژگیهای جمعیتی خاص نمونه، نوع مطالعه مقطعی / طولی و حجم نمونه میتواند تفاوت نتایج در مطالعات را تبیین کند. با وجود این، بررسی بیشتر و پیگیری طولانیمدتتر این متغیرها در مطالعات آینده و جوامع مختلف با فرهنگهای متفاوت میتواند به روشنتر شدن نقش آنها در افسردگی سالمندان کمک کند.
این مطالعه کاربردهای بالینی برای کلیه پزشکان، بهخصوص طب داخلی و روانپزشکان دارد. باتوجهبه بروز بالای افسردگی در طول زمان، توصیه میشود تمامی پزشکان که ویزیت سالمندان را عهدهدار هستند، در تمامی ویزیتهای طبی، غربالگری علائم افسردگی را در سالمندان انجام دهند و موارد مشکوک را به روانپزشکان / روانشناسان ارجاع دهند. همچنین باتوجهبه اینکه افسردگیهای درماننشده میتواند عوارض زیادی را برای سالمندان به همراه داشته باشد، این مطالعه توصیه میکند متخصصین داخلی به همراه درمانهای طبی، توجه ارجاع بهموقع بیماران افسرده به روانپزشکان جهت درمان افسردگی را مد نظر تمامی قرار دهند. علاوه بر کاربردهای بالینی، نتایج این پژوهش میتواند در برنامهریزی سیاستهای بهداشتی، طراحی مداخلات پیشگیرانه، افزایش آگاهی عمومی، و توسعه برنامههای حمایتیاجتماعی برای بهبود سلامت روان سالمندان و کیفیت زندگی آنها مؤثر باشد.
این مطالعه بهرغم نقاط قوت، از قبیل اولین کوهورت گزارششده از روند افسردگی سالمندان ایرانی، دارای نقاط ضعف نیز هست. این مطالعه به بررسی علائم افسردگی پرداخت و روند اختلال افسردگی را بررسی نکرد. همچنین از محدودیتهای این مطالعه عدم بررسی تأثیرات فرهنگی مختلف بر بروز و پایداری افسردگی است. عوامل فرهنگی میتوانند بهطور چشمگیری بر نحوه ابراز علائم و مدیریت افسردگی تأثیر بگذارند. نبود دادههای مقایسهای بین فرهنگها ممکن است تعمیم نتایج را محدود کند و درک ما از نقش حمایت اجتماعی و باورهای فرهنگی در مقابله با افسردگی را کاهش دهد. توصیه میشود مطالعات بعدی با اضافه کردن مصاحبه بالینی به پرسشنامه افسردگی سالمندی، روند اختلالات افسردگی را گزارش دهند. همچنین پیشنهاد میشود مطالعات آینده به بررسی تفاوتها بین فرهنگها در حمایتهای اجتماعی و نقش خانواده در روند تغییرات افسردگی سالمندان بپردازند.
نتیجهگیری نهایی
در طول 5 سال پیگیری 800 سالمند مشخص شد بروز افسردگی 20 درصد است و در 2/58 درصد بیماران، علائم افسردگی آنها پایدار ماند. مردان بیشتر از زنان در ریسک خطر تشدید / بروز علائم افسردگی هستند، اما تحصیلات بالا از فاکتورهای پیشگیریکننده تشدید / بروز علائم افسردگی طی دوره 5 ساله است. این مطالعه به پزشکان توصیه میکند به غربالگری و درمان بهموقع علائم افسردگی سالمندان توجه ویژه داشته باشند.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این طرح تحقیقاتی این مطالعه با کد (IR.MUBABOL.HRI.REC.1401.215) در کمیته اخلاق در پژوهشکده دانشگاه علوم پزشکی بابل مورد موافقت قرار گرفت. تمامی شرکت کنندگان، پس از دریافت اطلاعات مرتبط با شیوه انجام مطالعه، با ارائه فرم رصایت نامه آگاهانه وارد مطالعه شدند.
حامی مالی
این مطالعه برگرفته از پایاننامه دکترای پزشکی عمومی نسرین امینی در رشته علوم پزشکی است که توسط گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بابل تصویب شده است. این تحقیق با حمایت مالی دانشگاه علوم پزشکی بابل انجام شده است.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی: سیدرضا حسینی؛ طراحی مطالعه: سیدرضا حسینی و محبوبه فرامرزی؛تجزیهوتحلیل دادهها: علی بیژنی؛ تحقیق: نسرین امینی؛ نظارت: رضا قدیمی؛ نگارش پیشنویس اصلی: ندا آهنگری؛ بازبینی و ویرایش: محبوبه فرامرزی.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
نویسندگان از معاونت تحقیقات و فناوری دانشگاه علومپزشکی بابل، برای حمایت مالی، مرکز مطالعات کوهورت AHAP و همه سالمندانی که در این پروژه شرکت کردند، تشکر میکنند.