



جدول شماره 3).

در مقایسه میانگین نمرات سازههای SCT قبل و بعد از مداخله درون دو گروه آزمون و کنترل، با استفاده از تحلیل تی زوجی نشان داده شد، هرچند در هیچکدام از سازههای موردنظر، در گروه کنترل، بین میانگین نمره قبل و بعد از مداخله هیچ اختلاف معنیداری وجود ندارد (0/05<
P) اما در گروه آزمون، در تمام سازه های موردنظر، میانگین نمره به طور معنی داری بعد از مداخله افزایش یافته است که این افزایش ازنظر آماری معنی دار بود(0/001>P) (جدول شماره 4).

در مقایسه میانگین نمره وضعیت شناختی (MMSE) قبل و بعد از مداخله درون دو گروه آزمون و کنترل، مقایسه میانگین نمره وضعیت شناختی (MMSE) قبل و بعد از مداخله درون دو گروه آزمون و کنترل را با استفاده از تحلیل تی زوجی نشان میدهد. براساس یافتهها هر چند در گروه کنترل، هیچ اختلاف معنیداری بین میانگین نمره قبل و بعد از مداخله وجود نداشت (0/173=P)، در گروه مداخله، میانگین نمره بعد از مداخله نسبت به قبل از مداخله، افزایش پیدا کرد که این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (0/001>P). (جدول شماره 5).

بین نمره وضعیت شناختی و تمام سازههای SCT ، همبستگی معنیدار و مستقیم وجود داشت. بدین منظور که با افزایش هر کدام از سازههای نظریه شناختی-اجتماعی، میانگین نمره وضعیت شناختی نیز افزایش پیدا میکرد که این همبستگی از نظر آماری معنیدار بود (0/001>P). بالاترین همبستگی بین میانگین کل سازههای SCT با وضعیت شناختی (MMSE) بود (0/593=r) و کمترین همبستگی مربوط به ارتباط بین ارزشهای پیامد و وضعیت شناختی بود (0/406=r) (جدول شماره 6).

بهطورکلی یافتهها نشان داد میانگین نمره وضعیت شناختی گروه مداخله از 21/93 قبل از مداخله، به 25/20 بعد از مداخله افزایش یافت که اختلاف معنیداری را در گروه آزمایش نشان میدهد (0/01>P). همچنین میانگین نمرات سازههایSCT قبل از مداخله، از 62/76 در گروه آزمایش به 83/73 بعد از مداخله افزایش یافت.
بحث
هدف اصلی این پژوهش تعیین تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر نظریه شناختی- اجتماعی بر وضعیت شناختی سالمندان مبتلا به آلزایمر مراجعهکننده به مراکز روزانه توانبخشی سالمندان شهر تهران در سال 1401-1402 بود. یافتههای این پژوهش نشان داد بین دانش (آگاهی) سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف قبل و بعد از آزمون گروهی که مداخله آموزشی براساس نظریه شناختی-اجتماعی داشتهاند، تفاوت معنیداری وجود دارد. در این زمینه، مطالعه نانبخش و همکاران نشان داد آموزش بهداشت بر افزایش میانگین آگاهی، نگرش و عملکرد افراد سالمند تأثیر دارد [24]. همچنین براساس یافتههای مطالعه حجازی و همکاران در شش بُعد رفتارهای ارتقادهنده سلامت، میزان آگاهی واحدهای موردپژوهش بعد از آموزش در همه ابعاد نسبت به قبل آموزش افزایش یافته و درواقع نتایج بیانگر این مطلب است که آموزش بر آگاهی افراد مؤثر میباشد [25]. دررابطهبا انتظارات پیامد یافتههای این مطالعه حاکی از افزایش معنادار نمره این سازه در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بود.
یافتههای این مطالعه با نتایج مطالعه وایت و همکاران که با عنوان تأثیرات SCT بر رفتار فعالیت بدنی در بزرگسالان میانسال و سالمند انجام شده بود و مشخص شد خودکارآمدی فعالیت فیزیکی را بهطور مستقیم و غیرمستقیم از طریق انتظارات پیامد تحت تأثیر قرار میدهد، همسو بود. این موضوع نشان میدهد این متغیرها باید در مداخلات مربوط به تبعیت از رفتارهای ورزشی بهعنوان هدف قرار گیرند [26]. همچنین حیدری و همکاران در مطالعه خود با هدف تعیین ارتباط پیروی از رفتارهای بهداشتی (فعالیت بدنی و تغذیه) و برخی سازههای نظریه شناختی - اجتماعی، نتیجه گرفتند خودکارآمدی بر انتظارات پیامد که همان بهبود وضعیت جسمی میباشد تأثیر گذاشته و باعث تبعیت از رفتار بهداشتی موردنظر میشود. همچنین انتظارات پیامد میتواند بر حمایت اجتماعی نیز تأثیرگذاشته و به تبعیت از رفتار موردنظر قوت بخشد [27]. میانگین نمره سازه ارزشهای پیامد در پژوهش حاضر، در سالمندانی که تحت مداخله قرار گرفتند، نسبت به قبل از مداخله افزایش معنیداری پیدا کرد. بالاتر بودن میانگین نمره در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بعد از مداخله نیز حاکی از آن است که سالمندان تأثیر شعر و داستان بر امید زندگی را دریافتند و بر فواید بهبود شناخت و حافظه ارزش نهادند. این در حالی است که نتایج مطالعات نسبتاً مشابه ازجمله مطالعه قریشی و همکاران نشان میدهد هرچه میزان ارزشهای پیامد و دیگر سازههای نظریه شناختی- اجتماعی در افراد مبتلا به دیابت بیشتر باشد، رفتارهای خودمراقبتی بهتری خواهند داشت و درنتیجه در طراحی و اجرای مداخلات آموزشی برای خودمراقبتی بیماران دیابتی، از نظریه شناختی - اجتماعی میتوان بهعنوان چارچوبی بهره برد و به ارتقای و حفظ سلامت این بیماران کمک کرد [28].
همچنین رافعی و همکاران بر اساس نتایج مطالعه خود پیشنهاد کردند در مطالعات مداخلهای مبتنی بر نظریه شناختی - اجتماعی بهمنظور بهبود رفتارهای خود مراقبتی بیماران مبتلا به فشارخون بالا، بر سازههای یادگیری مشاهدهای، خودتنظیمی و ارزشیابی پیامد، تأکید ویژهای صورت گیرد [29]. به نظر میرسد ارزشهای پیامد نقش مهمی در شکل دادن به رفتارهای مربوط به سلامت افراد دارد. بنابراین مداخلات آموزشی میتواند بهبود ارزشی که شخص بر نتایج احتمالی حاصل از انجام رفتاری خاص مینهد را به دنبال داشته باشد و درنتیجه، ارزشهای پیامد آنها را افزایش دهد. برایمثال اگر سالمندان بر پیامدهای مثبت حاصل از رفتار که در این پژوهش بهبود وضعیت شناختی است، ارزش نهاده و اقدام به یادگیری، تکرار و حفظ شعر نمایند، احتمال است تلاش بیشتری از خود نشان دهند.
یکی از اهداف این مطالعه تعیین اثر مداخله آموزشی بر تقویت (حمایت) اجتماعی سالمندان بود. واژه حمایت اجتماعی اولین بار توسط کروز که یکی از تأثیرگذارترین محققین در این حوزه میباشد، در سال 2001 بهصورت «بعدی مفهومی و پر معنی» تعریف گردید [30].
در مطالعه امینیمریدانی و همکاران حمایت اجتماعی بیماران دیابتی سالمند در گروه مداخله بعد از اجرای مداخله آموزشی مبتنی بر نظریه شناختی - اجتماعی نسبت به گروه کنترل در وضعیت مطلوبتری قرار گرفت و در بهبود روند مراقبت بیماران و پیشگیری از عوارض ناشی از بیماری دیابت با ایجاد حس خودمراقبتی، مؤثر واقع شد [31]. محمدیان و همکاران در مطالعه خود مشخص کردند مداخله آموزشی مبتنی بر نظریه شناختی-اجتماعی میتواند در بهبود سازه ارزشهای پیامد کاهش اضطراب در خانواده بیماران مبتلا به کووید-19 مؤثر باشد [32]. همسو با این یافتهها، مطالعه حاضر نیز نشان داد میانگین نمره تقویت اجتماعی در افرادی که مداخله آموزشی دریافت کردند، در گروه مداخله بعد از مداخله افزایش یافت که این افزایش نسبت به گروه کنترل نیز معنیدار بود. همچنین در مطالعه برهانینژاد و همکاران نشان داده شد مداخله آموزشی مبتنی بر سازههای نظریه شناختی - اجتماعی با هدف مدیریت صحیح دیابت در سالمندان میتواند سازه حمایت اجتماعی را بهبود بخشد و همچنین رابطه معناداری بین این سازه و نمره خود مراقبتی سالمندان وجود داشت [33].
نتایج این مطالعه همچنین نشان داد میانگین سازه خودکارآمدی نیز بعد از مداخله در گروهی که مداخله آموزشی را دریافت کردند افزایش معنیداری پیدا کرده است. همسو با این یافتهها نیز مطالعه عبدی و همکاران نشان داد مداخله آموزشی به تغییر در امتیازات برخی از سازههای نظریه شناختی - اجتماعی از جمله خودکارآمدی منجر گردید و وضعیت سبک زندگی کارکنان از «خوب» به «خیلی خوب» ارتقا یافت [34]. سینگو همکاران در مطالعه خود در هند نشان دادند مشکل سالمندان نهتنها بهدلیل افزایش سن، بلکه بهدلیل شناخت و ادراک معیوب خود از سالمندی در حال ظهور است. خودکارآمدی ادراکشده بهعنوان یک پیشبینیکننده مهم سلامت روان در میان مردان و زنان سالمند ظاهر شد، یعنی سالمندانی که خود را برای کنترل محیط خود، خودکارآمد میدانستند، سلامت روان بهتری را گزارش کردند و بالعکس [35]. همچنین در مطالعه جونگیونلی و همکاران در کره جنوبی مشخص شد مداخله تلفیقی متشکل از فعالیتهای فیزیکی، شناختی و هیجانی در بهبود عملکرد شناختی، دانش زوال عقل، خودکارآمدی و رفتارهای پیشگیرانه از زوال عقل مؤثر است. این نشان میدهد مداخله میتواند بهعنوان یک برنامه آموزشی در مراکز بهداشتی، کلینیکها و بیمارستانها مورد استفاده قرار گیرد [36].
آموزش بر خودکارآمدی و رفتار سالمندان در جهت بهبود وضعیت شناخت و حافظه میتواند آگاهی آنها را افزایش دهد. با افزایش خودکارآمدی، سالمندان بهترین روشهای ارتقای شناخت را متناسب با شرایط خود انتخاب کرده و به آنها عمل میکنند. این بهبود در خودکارآمدی میتواند به بهبود در رفتارهای توانبخشی حافظه سالمندان و بهبود در کیفیت زندگی آنها و خانواده آنها منجر گردد.
شعردرمانی گروهی بر افسردگی سالمندان تأثیر مثبت و معناداری دارد و این مداخله غیردارویی میتواند در کنار دارودرمانی و سایر روشهای توانبخشی در بهبود علائم آنها مؤثر باشد. این تکنیک ساده، ارزان و قابلاجرا در کلیه مراکز نگهداری سالمندان و حتی در منازل بوده و در جهت ارتقای سلامت روان و کاهش و بهبود علایم افسردگی سالمندان کاربرد دارد. لذا با برنامهریزی مناسب، سالمندان میتوانند از دوران سالخوردگی شاد و مولد، لذت برده و بهعنوان یک جزء یکپارچه با جامعه تلقی شوند [16].
بنابراین، مداخله آموزشی میتواند رابطه مستقیمی با رفتار توانبخشی شناختی سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف داشته باشد.
نتیجهگیری نهایی
در این پژوهش تأثیر مداخله آموزشی با رویکرد شعردرمانی مبتنی بر سازههای نظریه شناختی-اجتماعی بر وضعیت شناختی سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف معنیدار گزارش شد.
بنابراین مداخله آموزشی در سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف بهمنظور یادگیری و حفظ شعر در جهت توانبخشی حافظه، میتواند بهبود قابلتوجهی در وضعیت شناختی آنها داشته باشد. نظریه شناختی - اجتماعی همچنین میتواند یک نظریه مؤثر برای آموزش به سالمندان درخصوص توانبخشی حافظه باشد. این نتایج ممکن است بتوانند جهت بهبود وضعیت شناختی در بیماران مبتلا به زوال عقل ناشی از بیماریهای دیگر نیز در تدوین مداخلات مفید باشند. بنابراین، آموزش به سالمندان در مورد شناخت، حافظه و روشهای غیردارویی بهبود آن در قالب شعر و داستان، بسیار حائز اهمیت است و میتواند ارتقای قابلتوجهی در سطح زندگی این افراد داشته باشد.
همچون سایر مطالعات، تحقیق حاضر نیز دارای محدودیتهایی بود. این مطالعه اثر مداخله را دو هفته بعد از انجام مداخله سنجیده است. تعیین تأثیر مداخله در زمانهای طولانیتر با گذشت از زمان مداخله در این مطالعه و باتوجهبه شرایط سالمندان میسر نبود. بهدلیل مشکلات و بیماریهای ناشی از کهولت سن، احتمال ریزش سالمندان در طول انجام تحقیق وجود داشت، به همین دلیل نمونهها از بین افرادی انتخاب شدند که احتمال بیشتری را برای همکاری داشتند که این موضوع تعمیمپذیری یافتهها را تحت تأثیر قرار میدهد. بهعلاوه محدود بودن مطالعات در زمینه کاربرد نظریه شناختی - اجتماعی خصوصاً در حیطه کارکردهای شناختی سالمندان، قدرت مقایسه و تحلیل بر مبنای مطالعات پیشین را ضعیف نموده است. لذا باتوجهبه اهمیت موضوع انجام مطالعات بیشتر در این زمینه توصیه میشود.
باتوجهبه اینکه این مطالعه مبتنی بر رویکرد مداخلهای نشان داد آموزش مبتنی بر نظریه شناختی - اجتماعی در سالمندان تأثیر معنیداری بر پیامد بهبود وضعیت شناختی سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف دارد، لذا به پزشکان، روانشناسان، پرستاران و متولیان آموزش بهداشت توصیه میشود توانبخشی مبتنی بر این نظریه را برای گروه هدف موردنظر خود استفاده نمایند. در کنار دارودرمانی، توصیه میشود مجموعههای بالینی که وظیفه ارائه خدمات در هر بخشی از موضوع بیماری آلزایمر را دارند، کتابچه، پمفلت و تولید محتوای رسانهای با کیفیت مبتنی بر این نظریه را در اختیار مراقبین و خانوادههای بیماران مبتلا به آلزایمر قرار دهند.
مبتنی بر نتایج این مطالعه، توصیه میشود بسته آموزشی مورداستفاده در این مطالعه، در تمام سطوح آموزشی پیشگیری، تشخیص و درمان بهعنوان بخشی از مداخلات نظام سلامت و نظام پیشگیری جریان پیدا کند. همچنین با ایجاد فضایی مطلوب، آگاهیبخشی، حمایت اجتماعی، برنامهریزی و طراحی مداخلههای متناسب با الگوها و نظریههای آموزش بهداشت و ارتقای سلامت از جمله نظریه شناختی - اجتماعی توسط مسئولان و مدیران ارتقای سلامت، در جهت توانبخشی حافظه سالمندان و بهبود کارکردهای شناختی آنان اقدام شود. پیشنهاد میشود از سایر الگوها و نظریههای آموزش بهداشت و ارتقای سلامت از جمله نظریه رفتار برنامهریزیشده (TPB) که احتمالا کاربرد سازههای آن در حیطه کارکردهای شناختی سالمندان مبتلا به آلزایمر میتواند مفید باشد، یا الگوی پرسید – پروسید که بهدلیل جامع بودن در تمامی حیطههای برنامه ریزی آموزشگران بهداشتی، میتواند در آموزش به سالمندان به عنوان مکمل طب سالمندی مؤثر باشد، استفاده شود. این نکته در واقع همکاری بین آموزشگران سلامت (بهدلیل آموزش براساس نظریهها و الگوهای آموزش و ارتقای سلامت) و متخصصین طب سالمندی را در جهت تأمین، حفظ و ارتقای سلامت روان سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف نشان میدهد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
در این مطالعه علاوهبر اخذ کد اخلاق (IR.IAU.SRB.REC.1402.053) دارای تأییدیه کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران، کلیه مجوزهای لازم از مراکز و رضایت کتبی از افراد اخذ شد.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از پایاننامه کارشناسی ارشد عارفه آزادسیر در رشته آموزش بهداشت و ارتقای سلامت از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران میباشد و هیچگونه کمک مالی از سازمانیهای دولتی، خصوصی و غیرانتفاعی دریافت نکرده است.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی، تحقیق و بررسی، منابع، نگارش پیشنویس، ویراستاری و نهاییسازی نوشته، بصریسازی: عارفه آزادسیر؛ روششناسی، اعتبارسنجی و تحلیل، نظارت: زهرا جلیلی و آزاده سادات زنده باد؛ مدیریت پروژه: زهرا جلیلی.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
نویسندگان از دکتر جلیلی و دکتر زندیاد برای مشاورههایشان، مدیریت و کارکنان مراکز مراقبت روزانه سالمندان یاس و آرمان پویا برای کمکهایشان و تمام سالمندانی که در این مطالعه شرکت کردند تشکر میکنند.
| بازنشر اطلاعات | |
|
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |