مقدمه
سالمندی و پیر شدن پدیدهای اجتنابناپذیر است که بخشی از روند دگرگونیهای طبیعی زندگی در گستره عمر را شامل میشود [
1]. این تغییرات به شکلی پویا در جنبههای مختلف بیولوژیکی، روانی، فیزیولوژیکی، محیطی، رفتاری و اجتماعی رخ میدهد که درمجموع باعث محدودیت و کاهش کارایی در زندگی فرد سالمند میشود [
2]. بهطور خلاصه میتوان سالمندی را کاهش عملکرد و تغییرات بدنی وابسته به سن دانست [
3]. طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی افراد 60 ساله و بالاتر بهعنوان سالمند محسوب میشوند [
4]. در سال 2019، نسبت افراد 65 سال به بالا 9 درصد بوده است. پیشبینی میشود این مقدار در کل کشورهای دنیا تا سال 2030 به 12 درصد، تا سال 2050 به 16 درصد و تا 2100 به 23 درصد برسد [
5].
سالمندان بهمرور با آسیبهای روانی، هیجانی، جسمانی و شناختی مختلفی روبهرو میشوند. یکی از اختلالات شناختی رایج در این دوره اختلال خفیف شناختی است؛ طوریکه بسیاری، سالمندی را معادل با شروع این اختلال قلمداد میکنند [
6، 7]. اختلال خفیف شناختی شرایطی است که فرد دچار مشکلات کوچک شناختی شده، تواناییهای ذهنی وی، مانند حافظه یا تفکر دچار مشکل میشود. مشکلات فرد مبتلا به اختلال خفیف شناختی نسبت به سن، بیشتر و حادتر از حالت طبیعی به نظر میرسد. بااینحال علائم آنقدر شدید نیستند که زندگی روزانه فرد را مختل کنند. درنتیجه به آن زوال عقل اطلاق نمیشود [
8]. شیوع اختلال خفیف شناختی در افراد بالای ۶۵ سال در مطالعات جمعیتی بین ۱۰ تا 20 درصد است [
9]. بررسی و شناسایی اختلال خفیف شناختی بسیار مهم است، زیرا نهتنها اثرات نامطلوبی بر کیفیت زندگی و قابلیت عملکردی فرد دارد، بلکه معمولاً پیشرفت میکند و به انواع دمانس تبدیل میشود [
10]. بنابراین تشخیص و مداخله زودهنگام آن میتواند شروع دمانس و سایر مشکلات شناختی دوره سالمندی را به تأخیر انداخته، یا از آن جلوگیری کند.
تا حدود کمتر از یک دهه گذشته، اختلال خفیف شناختی تنها با مشکلات شناختی اجرایی و عملکردی مانند مشکلات حافظه شناخته میشد، اما اخیراً پژوهشگران دریافتهاند که یکی دیگر از مشکلات افراد با اختلال خفیف شناختی، ناتوانی در شناخت اجتماعی است [
11، 12]. شناخت اجتماعی مجموعه فرایندهایی است که به افراد اجازه میدهد تا با یکدیگر تعامل داشته باشند [
13]. شناخت اجتماعی اشاره به درک، تفسیر و پردازش تمام اطلاعات مرتبط با محیط و روابط اجتماعی فرد دارد و شامل مجموعهای از سازهها مانند ذهنیسازی، نظریه ذهن، همدلی، ادراک اجتماعی، دانش اجتماعی، پردازش هیجانی، عزتنفس، خودپنداره و سوگیریهای اسنادی میشود [
14]. ازجمله مهمترین جنبههای شناخت اجتماعی میتوان به مهارت پردازش هیجانی اشاره کرد که سبب بازشناسایی هیجانی میشود. بازشناسی هیجان بهعنوان توانایی تمییز حالات عاطفی مختلف در چهره، ژست و عبارات کلامی در خود یا دیگران و درک معنای اجتماعیبافتی آنها تعریف میشود [
15].
توانایی بازشناسی هیجان دیگران یکی از مهارتهای اولیهای است که افراد جهت تعامل مؤثر و موفق در موقعیتهای اجتماعی و رشد همدلی به آن نیاز دارند [
16]. بیان هیجانهای چهره دارای کارکرد ارتباطی است و اطلاعات خاصی را به بیننده القا میکند. درکل هیجان میتواند عامل اساسی تعاملات اجتماعی باشد، زیرا افراد را به شناسایی دقیق قصد و اهداف سایرین قادر می سازد و پاسخهای مناسب را ممکن میکند [
17]. در یک جمعبندی، میتوان گفت بازشناسی هیجانی یکی از عوامل مهم در ارتباطات اجتماعی تلقی میشود و بهدلیل اهمیت درک حالات هیجانی، بهشدت بر کیفیت تعاملات اجتماعی اثر میگذارد [
18]. مطالعات نشان دادهاند عملکرد تشخیص و بازشناسی هیجان از کودکی تا نوجوانی و ابتدای بزرگسالی بهبود مییابد، اما بهتدریج در طول دوره بزرگسالی کاهش مییابد. بهصورتی که بیشتر سالمندان در شناسایی برخی هیجانهای اصلی ضعیفتر هستند. این در حالی است که توانایی شناسایی چهره، صدا، شرایط بدنی و انطباق چهره با صدا در آنها دستنخورده و ثابت است [
19]. همچنین مشخص شد که در سالمندان تشخیص چهرههای عصبانی، ناراحت و ترسیده، دشوارتر از تشخیص تنفر و شادی است [
20].
پژوهشهای مختلف ناتوانی در شناخت اجتماعی را علاوهبر سن، ناشی از علل مختلفی دیگری مانند بیماریهای مزمن، سبک زندگی، فعالیت بدنی و بهخصوص میزان ارتباط اجتماعی و تعامل فعال فرد با دیگران میدانند [
21، 22]. بهعبارتدیگر، به نظر میرسد خود سالمندی بهتنهایی موجب کاهش توانایی شناخت اجتماعی نشده است و عوامل دیگر مرتبط با سالمندی این حالت را به وجود میآورد و یا حداقل تشدید میکنند. باوجوداین صاحبنظران کماکان برخی از جنبههای شناخت اجتماعی، مانند تشخیص هیجان چهره را با اختلالات وابسته به سن مانند اختلال خفیف شناختی مرتبط میدانند [
23-25]. پژوهشها نیز نشان دادهاند با ابتلای فرد به اختلال خفیف شناختی، اگرچه تشخیص کلی چهره نسبتاً بیعیب باقی میماند، اما توانایی تشخیص هیجان چهره کاهش مییابد و حتی این نقص بیش از و پیش از سایر مشکلاتی است که در سایر ناتوانیهای شناختی مانند حافظه پیش میآید [
12]. بررسیهای عصبشناختی علت این ناتوانی را با بروز اختلالاتی ساختاری و عملکردی مغز، بهویژه در مناطق گیجگاهی، سیستم لیمبیک و پیشپیشانی مرتبط میدانند که باعث دشواریهایی در تشخیص هیجان مستقل از افت شناختی شدید میشود [
26].
برای بهبود مؤلفههای روانشناختی، هیجانی و شناختی سالمندان روشهای آموزشی و درمانی مختلفی به کار گرفته شده است. یکی از این روشها که در پژوهش حاضر استفاده میشود، آموزش شناخت اجتماعی و تعامل است. در این روش آموزشیدرمانی، ابتدا بر روی شناسایی هیجانهای اساسی و بروز آنها در چهره، رفتار و کلام دیگران تمرکز میشود و سپس سازوکارهای مواجهه و مقابله مناسب با هیجان دیگران آموزش داده میشود. این سازوکارها موجب میشود تا از خطای درک هیجان و قصد دیگران جلوگیری و موجب بهبود تعامل فرد با سایرین شود [
27].
آموزش شناخت اجتماعی و تعامل در اصل بهعنوان یک درمان گروهی گسترش یافته است و بیشتر شواهد تجربی نیز از اجرای گروهی آن حمایت میکنند. مداخلات گروهی بیشترین نتایج را در یادگیری اجتماعی به همراه داشتهاند که در آن هر عضو گروه بهطور پیوسته به مشاهده، تفسیر و واکنش نسبت به رفتار سایر اعضای گروه میپردازد. اجرای این روش، نیازمند مهارت روانی آموزشی، حل مسئله هدایتشده، فنون شناختیرفتاری مانند پرسشگری سقراطی، شکلدهی بحث و خودافشایی است [
28]. نتایج پژوهشهای مختلف [
23-25،
29-33] نشان داده است که این مداخله برای جامعههای آماری مختلف دارای اثربخشی و کارایی مناسبی است.
نهتنها جمعیت سالمندان، بلکه شیوع اختلالهای شناختی در سالمندان رو به افزایش است [
34]؛ همچنین با بالا رفتن سن و بروز اختلال خفیف شناختی، رضایت از زندگی بهتدریج کاهش مییابد، بهطوریکه برخی آن را یک بحران دانستهاند [
35]. این امر ضرورت بهکارگیری مداخلات مناسب را برجسته میسازد تا از پیشرفت این مشکلات جلوگیری شود. تاکنون، بیشتر روشهای درمانی یا آموزشی اختلالات شناختی سالمندان معطوف به درمانهای دارویی یا آزموشهای توانبخشی بوده است [
36]؛ لیکن تنها تعداد محدودی از آنها بر روی تواناییهای شناخت اجتماعی و توانایی بازشناسی هیجان چهره تمرکز داشتهاند [
19،
27،
37].
برنامه آموزش شناخت اجتماعی و تعامل نیز ازجمله روشهای مؤثر و اثربخش در این مورد بوده که تاکنون بر روی سالمندان و بهخصوص اختلال خفیف شناختی اجرا نشده است [
27]. ازاینرو هدف پژوهش حاضر بررسی اجرای این شیوه آموزشی بر روی سالمندان دارای اختلال شناختی خفیف است تا اثربخشی آن بر بازشناسی هیجان چهره بررسی شود. با استفاده از نتایج این پژوهش میتوان آموزش شناخت اجتماعی و تعامل را بهعنوان یک روش مؤثر در بهبود شناخت اجتماعی سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی معرفی کرد تا از میزان آسیبهای شناختی آنان کاسته شود و درمجموع بتوان به بهبود و افزایش سلامت روانی کلی سالمندان کمک کرد.
روش مطالعه
روش پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل سالمندان بالای 60 سال دارای اختلال خفیف شناختی شهر تهران در فصل پاییز و زمستان سال 1399 بود. برای انتخاب حجم نمونه از روش نمونهگیری دردسترس هدفمند استفاده شد. شیوه نمونهگیری بدینصورت بود که با مراجعه به 6 خانه سالمندان پروندههای پزشکی و روانشناختی سالمندان حاضر در این مراکز بررسی شد تا بدینوسیله سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی شناسایی شوند. پس از مشخص شدن اولیه سالمندان دارای آسیب شناختی خفیف (بر اساس نظر پزشک متخصص مغز و اعصاب مندرج در پرونده پزشکی)، آزمون ارزیابی شناختی مونترال نیز اجرا شد تا از وجود اختلال خفیف شناختی اطمینان حاصل شود. سالمندانی که امتیاز کمتر از 26 در آزمون ارزیابی شناختی کسب کرده بودند، بهعنوان سالمندانی قلمداد شدند که دارای اختلال خفیف شناختی هستند. درنهایت 40 سالمند دارای اختلال خفیف شناختی انتخاب و بهصورت تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل قرار داده شدند (20 سالمند در گروه آزمایش و 20 سالمند در گروه کنترل). سپس گروه آزمایش آموزش شناخت اجتماعی را طی 2 ماه در 20 جلسه 60 دقیقهای دریافت کردند. پس از شروع مداخله 2 سالمند در گروه آزمایش از ادامه حضور در پژوهش انصراف دادند.
ملاکهای ورود به پژوهش شامل زن و مرد بالاتر از سن 60 سال، ابتلا به اختلال خفیف شناختی، داشتن سواد خواندن و نوشتن و کسب امتیاز کمتر از 26 در آزمون ارزیابی شناختی مونترال بود.
ملاکهای خروج از پژوهش شامل ابتلا به مشکلات شدید شناختی، ابتلا به مشکلات شدید روانشناختی مانند افسردگی، ابتلا به مشکلات حسیحرکتی و جسمی شدید، و تغییر رژیم دارویی در طول دوره پژوهش که مانع از شرکت در فعالیتهای دوره شود، داشتن بیش از 2 جلسه غیبت و عدم همکاری و انجام ندادن تکالیف مشخصشده در کلاس بود. در پژوهش حاضر از پرسشنامههای زیر استفاده شده است:
آزمون ارزیابی شناختی مونترال
آزمون ارزیابی شناختی مونترال که ابعاد مختلف عملکرد شـناختی را بررسی میکند، نصرالدین و همکاران در سال 2005 برای تعیین اختلال خفیف شناختی پایهگذاری کردند. بخشها و تواناییهای مختلفی که این آزمون میسنجد عبارتاند از: حافظه کوتاهمدت (5 امتیاز)، تجسم فضایی (4 امتیاز)، قدرت تصمیمگیری (4 امتیـاز)، توجـه، تمرکـز و حافظه رفتاری (6 امتیاز)، زبان (5 امتیـاز) و توجه به زمان و مکان (6 امتیاز) [
38]. ایـن آزمون دارای حداکثر امتیاز 30 است کـه طی 10 دقیقـه قابـلاجـراسـت. برای تصحیح تأثیر تحصیلات به نمره کل شرکتکنندگانی که تحصیلاتشان کمتر از 12 سال است، یک نمره اضافه میشود (البته درصورتیکه نمرهای که در مقیاس به دست میآورند، زیر 30 باشد. افرادی که از این آزمون امتیاز 26 یـا بیـشتر دریافـت کنند مبتلا به اختلال شناختی نیستند (طبیعی هستند)، درحالیکه کسب امتیاز کمتـر از 26 نشانگر ابتلا به اختلالات شناختی است [
39].
نتایج نـشان داد آزمون ارزیابی شناختی مـونترال حـساسیت بـالایی بـرای تـشخیص اختلال خفیف شناختی و بیماری آلزایمر دارد. پایـایی ایـن آزمون بـاتوجهبـه مقدار آلفـای کرونبـاخ 0/92 درصد و میـزان همسانی درونی آن 0/83 درصد بود [
38]. همچنین میزان پایایی این آزمون در پژوهش چهرهنگار و همکاران، 0/90 درصد به دست آمد [
40].
آزمون بازشناسی هیجان چهره
آزمون بازشناسی هیجان برای ارزیابی توانایی تشخیص هیجان چهره را مونتانی و همکاران در سال 2007 طراحی کردند و ساختند [
41]. آزمون بازشناسی هیجان یک ابزار مبتنی بر رایانه است که در آن چهره زنان و مردان با حالات هیجانی اصلی (تعجب، شادی، غم، ترس، انزجار، خشم) نمایش داده میشوند. این هیجانها در 5 درجه شدتهای از صفر (چهره خنثی و بدون هیجان) تا 100 درصد (چهره کاملاً هیجان را نشان میدهد) طراحی شدهاند. از آزمودنی خواسته میشود تا بعد از دیدن هر تصویر، هیجان مربوط به آن را از میان 6 گزینه (6 حالت هیجانی فوق) تشخیص دهد. تشخیص درست هیجان در حالت 100 درصد 1 امتیاز، در حالت 80 درصد 2 امتیاز، در حالت 60 درصد 3 امتیاز و در حالت 40 درصد 4 امتیاز دارد. پاسخ نادرست امتیازی نداشته، اما نمره منفی نیز ندارد. در این پژوهش نیز مانند پژوهش اصلی مونتانی، حالت چهره کاملاً خنثی ارائه نشد. درمجموع آزمودنی میتواند 60 امتیاز کسب کند و امتیاز بالاتر نشاندهنده درک و تشخیص بهتر هیجان چهره است. هر تصویر تا زمان پاسخ آزمودنی بر صفحه باقی میماند و به شکل معمول زمان اجرای آزمون کمتر از تقریباً 10 دقیقه خواهد بود. در
تصویر شماره 1 مجموعه این تصاویر به نمایش درآمده است.
میزان حساسیت این آزمون را سازندگان بررسی کردند و اندازه اثر آن در همه 6 هیجان بزرگتر از 0/14 درصد (بین 0/19 تا 0/91) به دست آمد که مقدار قابلقبولی است [
41]. در ایران نیز این آزمون با استفاده از عبارات فارسی تهیه شد و اندازه اثر هر 6 هیجان بین 0/17 تا 0/89 درصد (بزرگتر از 0/14) به دست آمد. همچنین همبستگی نمرات این آزمون با نمرات آزمون ذهنخوانی چشمهای بارونکوهن 0/84 درصد محاسبه شد. ضریب بازآزمایی آزمون بعد از 15 روز برابر با 0/80 درصد و میزان آلفای کرونباخ آن 0/73 درصد بود [
42].
روند اجرای پژوهش
پس از اخذ مجوزهای لازم و موافقت مسئولان مراکز نگهداری سالمندان، فرایند نمونهگیری انجام شد. ابتدا 51 سالمند با آزمون مونترال بررسی شدند و باتوجهبه ملاکهای ورود و خروج، 40 سالمند دارای اختلال خفیف شناختی انتخاب شدند. به همه این افراد درباره اهداف و روند پژوهش توضیح داده شد و همگی فرم رضایت آگاهانه را امضا کردند. سپس این افراد به شیوه تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل گمارده شدند (20 سالمند در گروه آزمایش و 20 سالمند در گروه کنترل). همه افراد گروههای آزمایش و کنترل تکلیف بازشناسی هیجان چهره را بهعنوان پیشآزمون انجام دادند. سپس گروه آزمایش، در 20 جلسه تحت برنامه آموزش شناخت اجتماعی و تعامل به شکل گروهی قرار گرفتند. این در حالی بود که سالمندان گروه کنترل، آموزش و مداخلهای نداشتند. آموزش شناخت اجتماعی و تعامل به شیوه گروهی و بهصورت 3 بار در هفته و هر جلسه 60 دقیقه برای تقریباً 2 ماه اجرا شد. پس از شروع مداخله 2 نفر از گروه آزمایش خارج شدند؛ نفر اول از ادامه جلسات انصراف داد و نفر دوم نیز به علت شکستگی دست و بستری شدن در بیمارستان قادر به ادامه جلسات نبود. پس از اتمام مداخلات، مرحله پسآزمون و پس از 2 ماه نیز مرحله پیگیری اجرا شد. آموزش شناخت اجتماعی و تعامل در این پژوهش براساس شیوه رابرتز و همکاران [
27] برای حدود ۲۰ جلسه تنظیم و طراحی شده بود. دوره آموزش شناخت اجتماعی و تعامل به 3 مرحله تقسیم میشود که خلاصهای از محتوای جلسات در ادامه و در
جدول شماره 1 ارائه شده است.
برای تجزیهوتحلیل دادهها در 2 سطح آمار توصیفی و استنباطی از نرمافزار آماری SPSS نسخه 23 استفاده شده است. در سطح آمار توصیفی از میانگین و انحرافمعیار و نمودارهای توصیفی و در سطح آمار استنباطی از تحلیل واریانس مختلط برای اندازه گیریهای مکرر استفاده شد.
یافتهها
یافتههای جمعیتشناختی نشان داد از سالمندان حاضر در پژوهش 20 نفر (معادل 52/6 درصد) زن و 18 نفر (معادل 47/4 درصد) مرد بودند. گروه آزمایش با 18 نفر آزمودنی دارای میانگین سنی 1/96±78/88 سال و گروه کنترل نیز با میانگین سنی 1/83±79/10 سال بودند که تفاوت معناداری از نظر سن بین 2 گروه وجود نداشت (P=0/734 و t=0/342). 21 نفر (معادل 55/3 درصد) دارای تحصیلات ابتدایی، 14 نفر (معادل 36/8 درصد) دارای دیپلم و 3 نفر (معادل 7/9 درصد) دارای تحصیلات تکمیلی بودند. 2 گروه آزمایش و کنترل ازنظر تحصیلات نیز تفاوتی با یکدیگر نداشتند (0/276=χ
2 و 0/871=P). از نظر نمره کسبشده در آزمون مونترال نیز گروه آزمایش دارای میانگین نمره 0/50±24/61 و گروه کنترل دارای میانگین 0/95±24/20 بودند که تفاوت معناداری بین 2 گروه وجود نداشت (1/638=t و 0/110=P). بعد از بررسی متغیرهای جمعیتشناختی، میانگین و انحراف معیار متغیر اصلی پژوهش در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری، به تفکیک 2 گروه آزمایش و کنترل بررسی شد که نتایج در
جدول شماره 2 ارائه شده است.
قبل از بررسی فرضیات پژوهش، ابتدا پیشفرضهای آزمونهای پارامتریک سنجیده شد. بر همین اساس نتایج آزمون شاپیروویلک بیانگر آن بود که پیشفرض نرمال بودن توزیع نمونهای دادهها در متغیر بازشناسی هیجانی در گروههای آزمایش و کنترل در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری برقرار است (P>0/05). همچنین پیشفرض همگنی واریانس نیز با آزمون لون11 سنجیده شد که نتایج آن معنادار نبود که این یافته نشان میداد پیشفرض همگنی واریانسها رعایت شده است (P>0/05).
سپس دادهها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس مختلط تجزیهوتحلیل شد. ابتدا نتایج نشان داد مقدار F نمرات بازشناسی هیجان در 3 مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری (115/29=F) و مقدار F نمرات بازشناسی هیجان 3 مرحله برحسب گروههای آزمایش و کنترل (80/74=F)، برای اثرپیلایی، لامبدای ویکلز، اثر هتلینگ و بزرگترین ریشهروی همگی در سطح 0/001 معنادار بود و بنابراین میتوان نتیجه گرفت بین 2 گروه آزمایش و کنترل حداقل در یکی از وضعیتهای پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری در متغیر وابسته، تفاوت معناداری وجود دارد. در ادامه اثرات درونگروهی و بینگروهی بررسی شد که نتایج آن در جدولهای شماره 3 و 4 ارائه شده است.
مندرجات جدولهای شماره 3 و 4 نشان میدهند که زمان یا مرحله ارزیابی، تأثیر معناداری بر نمرات بازشناسی هیجانی سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی داشته است و 71 درصد از تفاوت در واریانس، این متغیر را تبیین میکند.
علاوهبراین تأثیر عامل عضویت گروهی (برای آموزش شناخت اجتماعی) هم بر نمرات بازشناسی هیجانی سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی معنادار است و 51 درصد از تفاوت در نمرات این متغیر را تبیین میکند. در ادامه برای بررسی دقیق این تفاوت از آزمون تعقیبی بنفرونی استفاده شد که نتایج آن در جدول شماره 5 نشان داده شده است.
همانگونه که در جدول شماره 5 نشان داده شد، بین میانگین نمرات مرحله پیشآزمون با پسآزمون و پیگیری در متغیر بازشناسی هیجانی تفاوت معنادار وجود دارد. این بدانمعناست که آموزش شناخت اجتماعی توانسته به صورت معناداری نمرات پسآزمون و پیگیری را نسبت به مرحله پیشآزمون افزایش دهد. چنانکه یافتههای توصیفی نیز بیانگر افزایش میانگین نمرات بازشناسی هیجانی سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی بود. همچنین این تغییر در طول دوره پیگیری نیز ادامه یافته و بیشتر شده است.
بحث
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش شناخت اجتماعی بر بازشناسی هیجانی سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی انجام شد. نتایج حاصل نشان داد آموزش شناخت اجتماعی بر بازشناسی هیجانی سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی تأثیر معنادار داشته و این مداخله توانسته است موجب افزایش بازشناسی هیجانی چهره در این سالمندان شود. این شیوه آموزشی قبلاً بر روی سالمندان اجرا نشده است، اما میتوان این نتایج را با یافته سایر پژوهشها که بر روی گروههای دیگر انجام شده است، مقایسه کرد. برایناساس، یافتههای حاضر با نتایج سایر پژوهشهای قبلی نتایج پژوهشهای مختلف [23-25، 29-33] همسو بود و در کل نشاندهنده اثربخشی این شیوه بر شناخت اجتماعی افراد است.
در تبیین یافته حاضر مبنیبر اثربخشی آموزش شناخت اجتماعی بر بازشناسی هیجانی سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی میتوان بیان کرد مطابق نظر ژو و همکاران [30]، آموزش شناخت اجتماعی با ترکیب مداخلات متمرکز بر سوگیری طراحی شده تا به مراجعان کمک کند مثل یک کارآگاه اجتماعی، با جمعآوری و تحلیل مدارک، به قضاوت درست اجتماعی برسند، درحالیکه یاد میگرفتند مراقب سوگیریهای گمراهکننده قضاوتهایشان باشند [43]. این روند سبب میشود تا سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی بتوانند نمودهای بیرونی هیجانی همانند حالات چهره هیجانی را بدون سوگیری گمراهکننده قضاوت کنند و برایناساس عملکرد بهتری را در بازشناسی هیجانی از خود نشان دهند.
علاوهبراین، هدف آموزش شناخت اجتماعی، آموزش مراجعان برای قضاوت اجتماعی دقیق و درست است [44]. آموزش شناخت اجتماعی به صورتی تنظیم شده است تا باعث برقراری تعادل بین بهبود شناخت اجتماعی دقیق و درک مراجعان از تفکر اجتماعی بهعنوان ابزاری برای مدیریت کردن زندگی اجتماعیشان باشد. بهعنوان نمونه، درحالیکه تمرینهای آغازین درک هیجانی، در جهت گرفتن پاسخ «درست» از مراجع طراحی شده، اما کمکم بهسمت این هدف میرود که مراجع یک «حدس درست» مبتنی بر حقایق موجود داشته باشند و بدانند که در تعاملات اجتماعی، هیچ پاسخ درستی برای ماهیت پویا و چالشی هیجان وجود ندارد [45].
رویکرد آموزش شناخت اجتماعی باعث میشود تا مراجعان جایگزینهای مناسبی برای اصلاح قضاوتهای اجتماعی تحریفشده خود ایجاد کنند و بهتدریج هدف آن از تصحیح تحریفها بهسمت درک این حقیقت پیش میرود که چطور قضاوتهای مختلف، دارای تأثیرات و نتایج متفاوت اجتماعی و هیجانی هستند [16]. برایناساس آموزش شناخت اجتماعی به سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی سبب میشود تا آنان در تعاملات اجتماعی، قضاوتهای اجتماعی تحریفشده کمتری را درک کنند و بر این اساس بتوانند با پردازش شناختی و هیجانی مناسبتر، بازشناسی هیجانی تکاملیافتهتری را نیز از خود نشان دهند. در تبیینی دیگر درباره اثربخشی آموزش شناخت اجتماعی بر بازشناسی هیجانی سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی، باید اشاره کرد که شناخت اجتماعی به سالمندان یاری میرساند تا بتوانند درک، تفسیر و پردازش تمام اطلاعات مرتبط با محیط و روابط اجتماعی را بیاموزند و این فرایند شامل آموزش همدلی، ادراک اجتماعی، دانش اجتماعی، پردازش هیجانی، عزتنفس، خودپنداره و سوگیریهای اسنادی میشود [46].
نتیجهگیری
مطابق تبیین نتایجی که بیان شد، میتوان چنین نتیجه گرفت که آموزش شناخت اجتماعی باعث میشود سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی، بتوانند دانش اجتماعی و هیجانی بالاتری را کسب کنند و بازشناسی هیجانی بیشتری را نیز تجربه کنند.
ازجمله محدودیتهای این پژوهش میتوان به محدود بودن دامنه تحقیق به افراد ساکن در سرای سالمندان؛ عدم کورسازی پژوهشی، عدم مهار متغیرهای اثرگذار محیطی، خانوادگی و فردی بر بازشناسی هیجانی و اختلال خفیف شناختی اشاره کرد.
همچنین به علت محدودیت اجرایی و همزمانی پژوهش با شیوع بیماری کرونا، نمونهگیری به شیوه دردسترس بود. بنابراین پیشنهاد میشود برای افزایش قدرت تعمیمپذیری نتایج در سطح پژوهشی، این کار برای سالمندان ساکن در خانه و در خانواده، در سایر مناطق و جوامع دارای فرهنگهای متفاوت و برای دیگر اختلالات سالمندی همانند دمانس، آلزایمر و غیره با کنترل عواملیادشده و روش نمونهگیری تصادفی اجرا و تکرار شود و نتایج آنها با نتایج پژوهش حاضر مقایسه شود.
باتوجهبه اثربخشی آموزش شناخت اجتماعی بر بازشناسی هیجانی سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی، در سطح کاربردی نیز پیشنهاد میشود تا آموزش شناخت اجتماعی و تعامل در سطح گسترده برای سالمندان انجام شود تا در جهت افزایش توانمندیهای شناخت اجتماعی سالمندان دارای اختلال خفیف شناختی گامی مؤثر و عملی برداشته شود.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
رعایت اصول اخلاق در پژوهش آن توسط کمیته اخلاق دانشگاه پیام نور تأیید شده و کد اخلاق آن IR.PNU.REC.1399.156 است.
حامی مالی
مقاله حاضر برگرفته از رساله دوره دکتری تخصصی مژگان بیتانه، رشته روانشناسی عمومی در دانشگاه پیام نور بود. این پژوهش هیچگونه کمک مالی از سازمانهای دولتی، خصوصی، یا غیرانتفاعی دریافت نکرده است.
مشارکت نویسندگان
تمامی نویسندگان در همه بخشهای این پژوهش مشارکت یکسان داشتند.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، هیچ تعارض منافعی در این مقاله وجود ندارد.
تشکر و قدردانی
از تمام سالمندان حاضر در پژوهش و مسئولین خانه سالمندان لبخند آرامش که همکاری کاملی جهت اجرای پژوهش داشتند، قدردانی میشود.