مقدمه
رابطهای که فرد با خداوند برقرار میکند و تأثیری که این رابطه روی او میگذارد عنصری اساسی در تحلیل شخصیت فرد است. بیشک، تمام افراد به اشکال مختلف با خداوند رابطه برقرار میکنند، اما کمیّت و کیفیت این رابطه در افراد مختلف متفاوت است. رابطه انسان با خدا، رابطهای بسیار قدیمی (حتی پیش از شکلگیری ادیان ) و فراگیر (چه بهلحاظ تعداد افرادی که درگیر این رابطه هستند و چه بهلحاظ نوع دین) است. در همه ادیان همواره از رابطه انسان با خدا و لزوم تنظیم و هدایت آن صحبت شده است. به عنوان مثال، در بسیاری از ادیان از محبت زیاد یا عشق به خدا، به عنوان عالیترین نوع پرستش یاد شده است [
1]. اهمیت ارتباط با خدا از آنجا ناشی میشود که این ارتباط قادر است تمام ارتباطهای دیگر انسان را تحت تأثیر قرار دهد [
2].
بیشتر تحقیقات اخیر که بر اساس گروههای سنی مختلف روی مذهب شدهاست، به طور خاص بر سالمندان متمرکز بودهاند [
3]. برای مثال، کوئنیگ معتقد است خیلی از سالمندان به مذهب برمیگردند تا در مقابله با مباحث وجودی از آن کمک بگیرند، اضطراب مرگ را کاهش دهند و به آینده امیدوار شوند [
4]. همچنین ممکن است از مذهب برای یافتن معنای زندگی و یا کاهش رنجهایی که با افت سلامتی آنها پیش میآید استفاده کنند [
5]. بیشتر مطالعاتی که در زمینه نقش اعتقادات مذهبی در دوره سالمندی انجام شده است نشان دادهاند باورهای مذهبی برای سالمندان مفید است [
6].
تحقیقات همواره نشان داده است سالمندان بیش از افراد جوان به تأثیر ایمان مذهبی بر زندگی اقرار دارند. آنها تلاش میکنند اعمال مذهبی را انجام دهند و در مکانهای مذهبی حاضر شوند. مذهب و معنویت میتواند پاسخگوی نیازهای روانشناختی سالمندان باشد و به آنها کمک کند تا راحتتر با مرگ مواجه شوند، احساس معناداری به زندگی داشته باشند و کمبودهای اجتنابناپذیر سالمندی را بپذیرند. از نظر اجتماعی تعهدات مذهبی همچون فعالیتهای اجتماعی و حمایت اجتماعی و فرصت ارائه نقشهای آموزشی و رهبری به کنشهای سالمند کمک میکند [
7].
بیشتر تحقیقاتی که در آمریکا و کشورهای اروپایی انجام شده نشان دادهاند که کیفیت تصور از خدا با ویژگیهای شخصی افراد و وضعیت سلامت روانی آنها رابطه دارد [
8]. لوین معتقد است که سروکارداشتن با مذهب ممکن است بدان دلیل با سلامت بیشتر ارتباط داشته باشد که دستورات مذهبی باعث حمایت اجتماعی میشود و حسی از تعلق و دوستیهای صمیمی را برای فرد ایجاد میکند [
9].
موبرگ در زمینه رابطه مذهب و سلامت شواهدی را ارائه کرد که نشان میداد هر چند فعالیتهای مذهبی با افزایش سن به دلیل محدودیتهای ناشی از ناتوانی کنشی کاهش مییابد، نگرشها و احساسات مذهبی به طور آشکاری افزایش مییابد. او متذکر شد که عقاید و فعالیتهای مذهبی با سازگاری اجتماعی و شخصی مناسب در سالمندی رابطه مثبت دارد [
9]. اینک آیا میتوان گفت که متغیر ارتباط با خداوند نیز نقشی چون اعتقادات مذهبی دارد؟ به لحاظ منطقی میتوان انتظار داشت بخشی از ظهور اعتقادات مذهبی در قالب کیفیت و کمیت ارتباط با خداوند است. البته ارتباط با خداوند از تصور از خداوند متفاوت است. ارتباط با خداوند به معنای اشتغال ذهنی و اظهار بیانی و اقدام به رفتارهایی است که مفهوم خداوند را منعکس میکنند و فرد را با خداوند مرتبط میسازد.
افرادی که با خدا ارتباط مثبتی دارند، حوادث و مشکلاتی را که با آن مواجه میشوند خواست خدا میدانند و به اضطراب و آشفتگی روانی کمتری دچار میشوند [
10]. رینرت و ادوارد ضمن مطالعهای به این نتیجه رسیدند که آن دسته از افرادی که از خدا دوری نمیکنند و نگران ارتباط با خدا نیستند، سلامت روانی بیشتری دارند [
11].
یکی از نظریاتی که در زمینه مفهوم ارتباط با خدا در حوزه روانشناسی بحث میکند نظریه دلبستگی بالبی است. اگرچه نظریهپردازی بالبی در حوزه دلبستگی، بر ریشههای تحولی نظام دلبستگی تمرکز یافت و تجلی عمده آن در روابط کودک خردسال چهره مادرانه بود، در عین حال او معتقد بود که فرایندها و برپاییهای دلبستگی در چهارچوب نظامهای دیگر، مانند دلبستگی به کلیسا (مسجد) یا وطن ادامه مییابد. پس از آنکه بالبی این نظریه را ارائه کرد، برخی پژوهشگران به منظور بررسی روابط فردی نزدیک و صمیمی مانند روابط عاشقانه بزرگسالان از آن استفاده کردند. بیشتر افراد معتقدند که رابطه شخصی و خصوصی با خدا دارند. عواطف، احساسات، عشق و صمیمیت در اعتقادات مذهبی اهمیت زیادی دارد. شکل تجربه عشق و دلبستگی به خدا شبیه به دلبستگی نوزاد به مادر است [
12].
ایزوتسو (1964) سه نوع رابطه میان انسان و خدا را بیان میکند که عبارتند از:
1. رابطه وجودشناختی: رابطه هستیشناختی به این معنی است که خدا تنها آفریننده انسان است و به او هستی بخشیده است.
2. رابطه تبلیغی یا ارتباطی: این رابطه به ارتباط شفاهی و غیرشفاهی تقسیم میشود. ارتباط غیرشفاهی از طریق «پیداکردن هیئت خاص و انجام بعضی حرکتهای بدنی از سوی بشر» و «نشانههای طبیعی» از سوی خدا است. وحی یک ارتباط مستقیم از سوی خدا با انسان است. در آیات نازلشده نیز ارتباط خدا با انسان در دو نوع شفاهی و غیرشفاهی دیده میشود. در آیات غیرشفاهی، انسان به تأمل و تدبر در آفرینش فراخوانده شده است. تفکر در آب، آسمان، روز و شب و غیره. دعا نوعی ارتباط شفاهی انسان با خدا و نماز نوعی ارتباط غیرشفاهی است. البته در نماز عناصر شفاهی کلامی نیز وجود دارد که با عناصر شفاهی دعا تفاوتهایی دارد. در دعا فرد افکار و درونیات خود را به خدا میگوید، ولی کلمات نماز جنبه نمادین دارد و قابل تغییر از سوی فرد نیست.
3. رابطه اخلاقی: خداوند بخشنده، مهربان و خیرخواه انسان است و نعمتهای بسیاری را در اختیار بشر گذاشته است. بدیهی است در مقابل این نعمتها، انسان از نظر اخلاقی موظف است که از خدا سپاسگزاری کند. این امر نوعی ارتباط اخلاقی میان خدا و انسان است. در صورتی که انسان در این ارتباط رفتاری غیراخلاقی داشته باشد، در برابر دریافت نعمتها، کفر کرده است [
13].
رشد فزاینده جمعیت سالمندی در ایران و افزایش امید به زندگی ایجاب میکند که محققان مختلف با رویکردهای متفاوت به منظور ارتقای کیفیت زندگی سالمندان تلاش کنند. با توجه به آنچه گفته شد و نقش مثبت اعتقادات مذهبی در دوره سالمندی، بررسی ابعاد ارتباط با خداوند در این دوره سنی میتواند بیش از پیش ما را به فرایندها و راهکارهای استفاده از آموزههای مذهبی در دوره سالمندی آشنا کند و از این طریق موجب درک بهتر شرایط سالمندان شود و بر این اساس جهتگیریهای آموزشی و تربیتی مناسبی برای سالمندان و حتی گروههای سنی دیگر تدارک دیده شود.
انتظار این است که ارتباط با خدا در دوره سالمندی شاخصی از گرایش آنها به تعالیم دینی باشد و بر اساس مؤلفههای دینی این ارتباط قابل تعبیر و تفسیر باشد. بنابراین، هدف تحقیق حاضر بررسی کیفی ارتباط با خدا بین سالمندان است. در این راستا سؤال اصلی تحقیق این است که ارتباط با خدا در دوره سالمندی از چه مؤلفههایی تشکیل شده است؛ آنها چه برداشتی از ارتباط با خدا دارند؛ چقدر به آن اهمیت میدهند؛ عوامل علّی و روشهای ارتباط و پیامدهای آن برای سالمندان چگونه است؟
روش مطالعه
در راستای رسیدن به پاسخ سؤالهای اساسی تحقیق، روش کیفی انتخاب و برای اجرای آن از روش نظریه مبنایی (گراندد تئوری) استفاده شد. نظریه مبنایی را تلاش برای یافتن نظریهای دانستهاند که به طور استقرایی از مطالعه یک پدیده به دست میآید و نمایانگر آن پدیده است. در روش نظریه مبنایی، نظریه را باید کشف کرد و از طریق گردآوری منظم اطلاعات و تجزیهوتحلیل دادهایی که از آن پدیده برآمده است، آن را اثبات کرد [
14]. به عبارت دیگر، در نظریه مبنایی، تحقیق هرگز از یک نظریه مشخص شروع نمیشود که بعد به اثبات برسد، بلکه پژوهش از یک حوزه مطالعاتی آغاز میشود و نظریه از دل آن مطالعه بیرون میآید. تولید نظریه در نظریه مبنایی بر اساس کار با دادهها صورت میگیرد. در واقع، از طریق یک دستورالعمل پژوهشگر به میدان تحقیق میرود و از دادهها، نظریهای را بیرون میکشد.
در نظریه مبنایی از نمونهگیری نظری استفاده میشود و نمونهها برای هدف پژوهش انتخاب میشوند. در اینجا نیز تا رسیدن به اشباع نظری نمونهگیری ادامه پیدا کرد و پس از انتخاب 18 نفر نمونهگیری به اتمام رسید. نمونه شامل سالمندان در سنین 60 تا سال81 و 10 زن و 8 مرد تهرانی بود.
اطلاعات بهدستآمده در سه مرحله به نامهای کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی انجام شد. منظور از کدگذاری باز شیوهای از بررسی و مقایسه و خردکردن دادههاست که به مفهومپردازی و مقولهپردازی میانجامد. در این مرحله دهها مفهوم شناسایی شدند. با قراردادن مفاهیم مشابه در یک گروه مقولات شناسایی و مقولهپردازی انجام شد. بدین ترتیب واحدهایی که محقق با آنها سروکار خواهد داشت کاهش یافت. این مرحله بخشی از کدگذاری محوری است.
در مرحله کدگذاری محوری مقولات سازماندهی شدند، یعنی مقولات با استفاده از یک متغیر به هم وصل شدند. در مرحله آخر یعنی کدگذاری انتخابی، یک مقوله از میان مقولهها مهمتر دانسته میشود و بقیه به نحوی بدان ارتباط داده میشوند تا نظریهای ساخته و پرداخته شود [
14].
در این تحقیق اطلاعات مورد نیاز از طریق مصاحبه نیمهساختدار با سالمندان به دست آمد. مصاحبه نیمهساختدار شامل ترکیبی از پرسشهای از پیش مشخصشده و بازپاسخ و منعطف نسبت به ارائه سؤالهای جدید است. اطلاعاتی که از این طریق به دست آمد، ابتدا در راستای کدگذاری باز پیکربندی شد، یعنی مفاهیم استخراج و مقولهها ساخته و ابعاد مقولهها تعیین شد. سپس براساس کدگذاری محوری مقولهها در قالب متغیر شرایط علّی، پدیده، محتوا (زمینه)، شرایط میانجی، استراتژی کنش و کنش متقابل و پیامد تحلیل شدند و بر مبنای کدگذاری انتخابی روابط بین مقولات با توجه به خصوصیات و ابعادشان مورد توجه قرار گرفت و مدل نهایی طراحی شد.
یافتهها
در راستای انجام کدگذاری باز 105 مفهوم از مصاحبهها استخراج شد که فراوانی این مفاهیم از یک تا ده متعیر بود. با تحلیل و مقولهبندی مفاهیم، 24 مقوله فرعی و 5 مقوله اصلی استخراج شد. برخی پاسخدهندگان با بیان اهمیت ارتباط با خدا به احساس آرامش ناشی از ارتباط با خدا اشاره کردند و معتقد بودند وقتی با خدا ارتباط دارند احساس میکنند که تکیهگاه و پشتیبان و همدم دارند. یکی از سالمندان گفت: «خوشی واقعی و احساس پادشاهبودن از ارتباط با خدا حاصل میشود.» رسیدن به برتری و تعالی، احساس بودن، امکان دردودلکردن، خداوند را در کنار خود دیدن ازجمله دیگر مواردی بودند که از سوی سالمندان مطرح شد.
درحالیکه یکی از سالمندان معتقد بود برای ارتباط با خدا هدفی وجود ندارد و خودِ ارتباط هدف است، برخی دیگر معتقد بودند از طریق ارتباط با خداوند میتوانند به اهدافی چون رشد اعتقادات، عاقبتبهخیری، طلب آمرزش، فرار از مجازات و تنبیه خداوند و رسیدن به دیدار خداوند برسند. بیشتر سالمندان به نماز، دعا، قرآنخواندن، نذر و ذکر به عنوان روش ارتباط با خداوند اشاره داشتند. برخی معتقد بودند روش ارتباط با خداوند تنها این موارد نیست، بلکه هرگونه کار خیر و هر نوع خدمت به دیگران روشی برای ارتباط با خداوند است. سالمندان معتقد بودند با گذشت زمان شناخت آنها از خداوند بیشتر و بهتر شده است. بیشتر آنها میگفتند قبلاً نیز با خدا ارتباط داشتهاند، اما این ارتباط را در حال حاضر آگاهانهتر و عمیقتر میدانستند. برخی به نقش زمان اشاره کردند و معتقد بودند در زمان قدیم نسبت به امروز مردم بیشتر به خدا ایمان داشتند.
بخش زیادی از ارتباط با خدا در دوره سالمندی به مطالبات و درخواستهای آنها از خداوند برمیگردد. نزدیک به بیست مورد از مفاهیمی که سالمندان در این ارتباط بیان کرده بودند در جدول شماره 1 ارائه شده است. محتوای ارتباط با خداوند به جز مطالبه، شامل ستایش خداوند، رازونیاز، حدیث نفس و حتی شِکوِه و گِلِه از خداوند است. در جدول شماره 1 بر اساس فعالیتهای مرتبط با کدگذاری باز مفاهیم استخراج و سپس مقولههای فرعی و اصلی تعیین شدند. در ادامه و در مرحله کدگذاری محوری، مقولههای تعیینشده، در متغیری منطبق با آنچه پیشتر گفته شد در جدول شماره 2 به یکدیگر مرتبط شدند.
در مرحله آخر یعنی مرحله کدگذاری انتخابی، یک مدل تصویری از تأثیرگذاری و تأثیرپذیری مقولههای شناساییشده با توجه به متغیر معرفیشده ارائه گردید (تصویر شماره 1). در این الگو سه دسته عامل که در قالب سه جعبه یا سه مربع ترسیم شده است مشخص گردید و به عنوان عواملی که شرایط علّی ارتباط با خدا را سبب میشود معرفی شد. به عبارت دیگر اعتقاد به خداوند، عوامل عاطفی و مجموعهای از گرفتاریها و نیازها و ترسها، برانگیزاننده ارتباط فرد با خداوند هستند. این عوامل در بستر شرایط میانجی یعنی شرایطی که نقش تسریعکنندگی یا کندکنندگی دارند نقش خود را در سه شکل بروز میدهند. بر اساس یافتههای این تحقیق چهار عامل سن، نوع تربیت، زمان و تجربههای فرد نقش میانجی دارند.
در این تحقیق پاسخدهندگان شیوه ارتباط با خدا را فراتر از رفتارهایی چون نمازخواندن، دعاکردن و امثال این موارد میدانستند و انجام کارهای خیر را نوعی ارتباط با خدا دانستهاند. این مطالب با آنچه عرفانی (2010) نقل میکند سازگار است. او عقیده دارد که در نهجالبلاغه دو نوع از ارتباط انسان با خدا مطرح شده است؛ ارتباط معرفتی و ارتباط عملی. ارتباط معرفتی شامل خداشناسی، باور به یگانگی خدا، جداکردن اوصاف خدا از صفات آفریدهها، تسلیم قلبی در برابر خدا است. ارتباط عملی شامل انجام کارهای نیکو، پرهیزگاری در عمل و صبوربودن است [15]. توافق بیشتر پاسخدهندگان بر نقش آرامشبخشی ارتباط با خدا بهخوبی مفهوم آیه شریفه «اَلَا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» را در ذهن روشن میسازد و همچنین دامنه گسترده مطالبات و درخواستها از خداوند حاکی از آن است که انسانها در تمام دوران زندگی به رحمت و فضل خداوند نیازمندند. هر چند مصادیق نیازها و درخواستها در سنین مختلف میتواند تغییر کند، اما اصل نیازمندی در انسان باقی میماند. نیازها در دوره سالمندی با توجه به شرایط سنی، شخصی، اعتقادی، خانوادگی و اجتماعی سالمند به اظهارات او و رفتارهای او در مقابل خداوند جهت میدهد. سالمند در عین حال که به موضوعات شخصی خود مانند درخواست از خدواند برای تحقیرنشدن، عاقبتبهخیر شدن، آمرزش و امثال اینها توجه دارد، درخواستهایی از خداوند برای دیگران اعم از فرزندان و اطرافیان دارد.
مذهب از طریق توجهدادن به هدایت دیگران بر سلامت روان تأثیر میگذارد. بسیاری از رهبران ادیان بزرگ پیروان خود را به حمایت و مراقبت از یکدیگر توصیه کردهاند. حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) و پیامبر اسلام (ص) همگی بر این آموزش به عنوان کلیدی برای شادی و پیشرفت معنوی تأکید کردهاند. چنین آموزشهایی بخشش، رحمت، مهربانی، غمخواری و سخاوت را در مقابل دیگران ترویج میکند. تمرکز بر بیرون، به فرد کمک میکند تا از بروز مشکلات شخصی، تنفرها و محقدانستن خود جلوگیری شود. وقتی فرد از عمل دیگری منتفع شود بهزیستی روانی او افزایش مییابد. این کمک میکند تا فرد بیشتر با جهان درگیر شود و با دیگران بیشتر ارتباط برقرار کند.
نتیجهگیری نهایی
در راستای رسیدن به هدف تحقیق و پاسخ به این سؤال اساسی که ارتباط با خدا در دوره سالمندی از چه مؤلفههایی تشکیل شده است و سالمندان چه دیدگاهی در زمینه ارتباط با خدا دارند، اطلاعات مورد نیاز در قالب روش نظریه مبنایی جمعآوری و تجزیهوتحلیل شد. با توجه به یافتههای تحقیق محتوای ارتباط با خدا در دوره سالمندی شامل مقولههایی چون مطالبه، ستایش، شکوِه، رازونیاز و حدیث نفس است. سالمندان از آن جهت برای ارتباط با خدا اهمیت قائل هستند که آن را در راستای ارضا نیازهای خود، رشد فردی، رشد اجتماعی و درنهایت احساس آرامش شخصی خود میدانند و از طریق ارتباط با خدا میتوانند با مشکلات مقابله و منافعی را کسب کنند. ضمن آنکه برخی سالمندان بدون توجه به پیامدهای آن، صرف ارتباط با خدا را مهم میدانند. سالمندان عبادت را تنها روش ارتباط با خدا نمیدانند و ضمن توجه به لزوم قرارگرفتن در موقعیتهای خاص، خدمت به دیگران، انجام کار خیر و بهطورکلی از طریق فعالیت نیز ارتباط با خدا را میسر میدانند.
این تحقیق با مدل مناسب، عوامل علّی، شرایط میانجی، کنش و واکنش و پیامدهای ارتباط با خدا را در گروه سالمندان بهخوبی ارائه کرد. تصریح در شناسایی عوامل عاطفی و شناختی و اجتماعی به عنوان شرایط علّی و معرفی مهمترین مؤلفههای این عوامل و توجه به نقش تضعیفکنندگی یا تقویتکنندگی پیامدها در بستر شرایط میانجی مانند سن و تربیت و تجربههای فرد که میتوانند عامل تسهیلکننده یا بازدارنده ارتباط با خدا باشند که در قالب یک الگوی منسجم ارائه شد. بر اساس این الگو نهتنها افراد مختلف نگاههای متفاوتی به موضوع ارتباط با خدا دارند، بلکه یک فرد نیز تحت تأثیر شرایط علّی و پیامد ارتباط با خداوند ممکن است در زمانهای مختلف احساس متفاوتی از ارتباط با خدا داشته باشد. این احساسهای متفاوت از ارتباط با خدا در قالب این مدل قابل توضیح است.
مهمترین محدودیت تحقیق حاضر مبتنی بر متدولوژی تحقیق به دامنه مطالعه برمیگردد که الگوی بهدستآمده در چهارچوب نمونه مطالعهشده قابل طرح است و از این حیث برای فهم دقیقتر موضوع، مطالعه ارتباط با خدا در خردهفرهنگهای جامعه ایران میتواند مکمل یافتههای تحقیق حاضر باشد. در عین حال با تکرار این تحقیق در گروههای سنی دیگر میتوان مفهوم ارتباط با خدا را در یک بستر تحولی مطالعه کرد. این امر علاوه بر آنکه به لحاظ نظری دانش ما را از نگاه گروههای سنی مختلف به ابعاد مختلف ارتباط با خدا ارتقا میدهد، به لحاظ کاربردی نیز با توجه به اثرپذیری رابطههای دیگری که انسان با خود، دیگران و جهان برقرار میکند و همه این رابطهها متأثر از ارتباط انسان با خدا است اهمیت مضاعف پیدا میکند.
تشکر و قدردانی
مقاله حاضر از یک طرح پژوهشی گرفته شده است که با تصویب و حمایت مالی معاونت محترم پژوهشی دانشگاه علامه طباطبایی اجرا شده است. بدینوسیله از کمک و همراهی معاون و مدیران محترم پژوهشی دانشگاه تقدیر و تشکر میشود.
[1]
Mazaheri, MA, Pasandideh A, Sadeghi MS. [Faith triangle (Dimensions of man's relationship with God) (Persian)]. Qom: Darolhadis Publishers; 2010.
[2]Nasri A. [Anthropological principles in the Quran (Persian)]. Tehran: Publishing Organization Institute for Islamic Culture and Thought; 2005.
[3]Krause N. Stressors in highly valued roles, religious coping, and mortality. Psychology and Aging. 1998; 13(2):242–55. doi: 10.1037/0882-7974.13.2.242
[4]Koenig HG, Weiner DK, Peterson BL, Meador KG, Keefe FJ. Religious coping in the nursing home: A biopsychosocial model. The International Journal of Psychiatry in Medicine. 1997; 27(4):365–76. doi: 10.2190/m2d6-5ydg-m1dd-a958
[5]Musick MA, Blazer DG, Hays JC. Religious activity, alcohol use, and depression in a sample of elderly baptists. Research on Aging. 2000; 22(2):91–116. doi: 10.1177/0164027500222001
[6]Lloyd P. The psychology of ageing: An introduction. British Journal of Social Work. 2007; 37(3):584–6. doi: 10.1093/bjsw/bcm037
[7]Santrock JW. Life span development. New York: McGraw-Hill; 2013.
[8]Bonab BG, Koohsar AAH. Relation between quality of image of God with hostility and interpersonal sensitivity in parents of exceptional children. Procedia - Social and Behavioral Sciences. 2011; 29:242–6. doi: 10.1016/j.sbspro.2011.11.232
[9]Levin J. Religion in aging and health: Theoretical foundations and methodological frontiers. California: SAGE Publications, Inc; 1994. doi: 10.4135/9781483326641
[10]Laurin K, Kay AC, Moscovitch DA. On the belief in God: Towards an understanding of the emotional substrates of compensatory control. Journal of Experimental Social Psychology. 2008; 44(6):1559–62. doi: 10.1016/j.jesp.2008.07.007
[11]Reinert DF, Edwards CE. Attachment theory, childhood mistreatment, and religiosity. Psychology of Religion and Spirituality. 2009; 1(1):25–34. doi: 10.1037/a0014894
[12]Krikpatrick LA. Attachment and religious representation and behavior. In: Cassidy J, Shaver PR, editors. Handbook of Attachment. New York: Gilford Press.
Izutsu T. God and man in the Quran. Petaling Jaya: Islamic Book Trust; 2002.
[13]Corbin J, Strauss A. Basics of qualitative research: Techniques and procedures for developing grounded theory. California: SAGE Publications, Inc; 2008. doi: 10.4135/9781452230153
[14]Erfani GhH. Ways to communicate with God from the perspective of Nahjolbalaghe. Afagh-e Mehr. 2010; 9(48):24-26.